دکتر مهران قسمتیزاده
شما چه فکر میکنید؟
چرا برنامهی پزشک خانواده از سال ۱۳۸۳ تاکنون در کشور ما به رغم تمامی حمایتهای قانونی به جز در بخشی از کشور آن هم به شکل دست و پا شکسته اجرا نشده است؟
به احتمال زیاد تمامی افرادی که به سرنوشت نظام سلامت کشور علاقهمند و نظارهگر تکاپوی چندین سالهی مسئولان دولتی و غیردولتی برای اصلاح این نظام هستند، در این مورد پیش خود به پاسخ رسیدهاند. اما هر یک با توجه به جایگاه خود از پاسخ بدان طفره میروند. در اینجا من سعی میکنم تا حد امکان و با توجه به بضاعت خود به این امر بپردازم و جنبههای تاریک این چرایی را تا حد توان روشن سازم. شاید این پرسش را بتوان به شکل دیگری مطرح کرد و در پاسخ به آن به نیت پاسخدهنده نیز پی برد:
آیا پزشک خانواده میتواند نظام سلامت کشور ما را اصلاح کند؟
گرچه پاسخ به این پرسش در گرو آن است که نخست مشخص سازیم منظورمان از اصلاح نظام سلامت چیست و اینکه قصد داریم کدام بخش و اجزای نظام سلامت را اصلاح کنیم، اما فکر میکنم با توجه به حجم زیاد مطالب که تاکنون در مورد معایب این نظام منتشر و یا بیان شده، برشمردن آنها در این یادداشت هم خستهکننده باشد و هم ما را از هدف اصلی دور کند، ولی شاید بتوان همه آنها را در چند عبارت خلاصه کرد:
- نبود عدالت در عرضهی خدمات
- دسترسی ناکافی به خدمات سلامت در بسیاری از مناطق کشور
- تحمیل هزینههای گزاف بر مردم و نظام سلامت خدماتی که توسط اثر القایی بالا در عرضهی خدمات و همچنین پدیدهی شوم زیر میزی
- درمان محور بودن نظام سلامت و کم توجهی به امر پیشگیری و آموزش
- استفاده ناصحیح از امکانات بالقوهی نظام سلامت
- نبود کار تیمی و مکملِ هم در نظام سلامت
- …
کسانی که بر ایده ی پزشک خانواده به عنوان محور عرضهی خدمات سلامت در کشور تأکید میکنند معتقدند که پزشک خانواده به دلیل دید جامعنگر خود و همچنین شناخت صحیحتری که از افراد تحت پوشش خود دارد و همچنین با تکیه بر ابزارهایی که در اختیار دارد از جمله پرونده الکترونیک، راهنماهای بالینی و… با توجه به اولویتگذاری خدماتی توسط وزارت بهداشت میتواند با ایجاد شبکهی درمان مرتبط بسیاری از معضلات نظام سلامت را سر و سامان دهد. امری که در طی سالهای اخیر از دید قانونگذاران کشور دور نمانده و در قوانین مختلف بارها بدان اشاره کردهاند.
اما متأسفانه با وجود تأکیدهای بسیار مسئولان وزارت بهداشت از سال ۸۳ بر اجرا و حتی در دورههایی تلاشهای شتابزده در اجرای آن، تاکنون اجرای این برنامه برخلاف هیاهوی بسیار آن در کشور به شکل فراگیر عملیاتی نشده و در مناطقی که اجرا شده نیز بسیار دست و پا شکسته بوده است. حال نیز اگر یک ناظر بیطرف به ارزیابی آن بپردازد میبیند که آنچه در کشور پیاده شده ماکتی از پزشک خانواده است که اصلاحات پیاپی آن نیز قلب مشکلات اصلی برنامه در حال اجرا را نشانه نرفته است. به راحتی با نظرسنجی از پزشکان و مردم و حتی مسئولان اجرایی رده پایینتر برنامه میتوان دید که بین شیوه اجرای این برنامه و برنامه مسکن مهر شباهتهای بسیاری وجود دارد. در برنامه مسکن مهر در نقاط فاقد امکانات اولیه چون آب و برق و گاز به احداث بنا اقدام شد و به همین دلیل متأسفانه بسیاری از این خانههای ساخته شده قابلیت سکنی گزیدن صاحبان خود را نداشته و ندارند. برنامه پزشکان خانواده نیز بدون وجود زیرساختها به اجرا در آمد و از آن بدتر ظرف ۱۰ سال اجرای خود باز هم فاقد زیرساختهای لازم است.
البته شاید شما با من موافق نباشید. اما به نظر من پایههای اصلی استقرار برنامه پزشک خانواده هنوز در کشور کار گذاشته نشده است به همین دلیل هم هنوز این برنامه بیشتر به یک ماکت نمایشی شباهت دارد تا به برنامه برای نجات نظام سلامت کشور. در ادامه سعی میکنم با برشمردن زیرساختها و پایههای اساسی و لازم برای استقرار صحیح پزشک خانواده در نظام سلامت که از آنها غفلت شده، دلایل خود را برای این ادعا بیان کنم:
- آمادگی پزشکان عمومی برای قبول مسئولیت محوری
پیش از ورود به این بحث باید به خاطر آوریم که در طی سالهای گذشته حدود ۲۵۰۰۰ پزشک عمومی عرضه خدمات درمانی سطح یک را در نظام سلامت برعهده داشتند، اما به دلیل وجود محدویتهای بسیار در به کارگیری شیوههای مختلف درمانی و تجویز مداخلات تشخیصی و درمان، روز به روز از دامنهی مداخلات ایشان کاسته شده است و عملاً این وضع و نبود آموزشهای کافی در این موارد سبب شده که مردم روز به روز کمتر به پزشکان عمومی مراجعه کنند. از اینرو لازم است پزشکان عمومی وارد شونده به این طرح در قالب راهنماهای بالینی و همچنین دورههای آموزشی ویژه، توانمند شوند. امری که متأسفانه ظرف ۱۰ سال گذشته مورد غفلت قرار گرفته است.
پیشنهاد:
شاید نخستین قدم در این مورد رفع محدودیتهای اعمال شده در عرضه و تجویز خدمات درمانی و تشخیصی به وسیله پزشکان عمومی باشد و گام دوم برگزاری دورههای آموزشی کوتاه مدت برای توانمندسازی بیشتر پزشکان خانواده براساس اولویتها و نیازهای نظام سلامت.
- طراحی نشدن پروندهی الکترونیک سلامت برای هر ایرانی به عنوان شریان ارتباطی مداخلهگران سلامت از یک سو و تشکیل بانک سوابق بیماری وی از سوی دیگر.
متأسفانه با وجود تبلیغات گوناگون هنوز در این مورد اقدام موثری به عمل نیامده است. بد نیست بدانیم این امر هم در شیراز و هم در پزشکان خانواده روستایی جزو دغدغهها و مطالبات اصلی پزشکان عمومی شاغل در برنامه است.
شاید بی راه نباشد اگر ادعا شود که به راه نیفتادن پرونده الکترونیک در کشور نه ناشی از نبود پتانسیل فنی، بلکه ناشی از نبود عزم جدی در راهاندازی آن بوده است. امری که در طی یک ساله پس از استقرار دولت جدید نیز در روند آن تغییری مشاهده نمیشود.
توجه:
با توجه به بضاعت کنونی دانش انفورماتیک کشور بسیاری از متخصصان این رشته ادعا میکنند که طراحی و راهاندازی پروندهی سلامت کشور و همچنین برگزاری دورههای آموزشی برای کاربران آن به زمانی حدود یک سال نیاز دارد. البته اگر عزم وزارت بهداشت در این مورد جزم باشد. مسلما انجمن پزشکان عمومی همانگونه که بارها در ملاقات با مسئولان عالی رتبه وزارت بهداشت اعلام کرده است حاضر به انجام هر گونه همکاری در این زمینه است.
- نبود هماهنگی و ارتباط لازم بین سطوح مختلف عرضه خدمات درمانی.
لازم به یادآوری است که با استقرار پزشک خانوده قرار است وی هم نقش دروازهبانی را در عرضه خدمات بازی کند و هم نقش حمایتی و پیگیرانه را در تداوم برنامههای درمانی بیمار داشته باشد. اما متأسفانه به دلایل گوناگون تاکنون یا پزشکان ۲و ۳ به برنامه نپیوستهاند و یا در صورت حضور در برنامه با ندادن پسخوراند صحیح شرایط را برای پیگیریهای بعدی پزشک خانواده فراهم نیاوردهاند که این خود باز هم منجر به مداخلات جزیرهای در سیر درمان بیماران شده است.
پیشنهاد:
در شرایط کنونی با وجود کلینیکهای ویژه و حضور تمام وقت پزشکان سطح ۲و ۳ در آنها (پزشکان فاقد مطب خصوصی) امکان ایجاد ارتباط مناسب بین سطوح گوناگون عرضهی خدمات و دریافت پسخوراند مناسب مقدور است. از سویی میتوان براساس اولویتهای وزارت بهداشت و نیازهای نظام سلامت تعدادی از پزشکان عمومی را که علاقه به کار در رشته تخصصی خاصی دارند به گونهای آموزش داد که به مقدار زیادی با عرضه خدمات تخصصی سرپایی ساده بپردازند. این پزشکان حتی میتوانند در نقاطی که فاقد پزشکان متخصص هستند تا حد زیادی نیازهای مناطق محروم را برطرف سازند.
- طراحی بسته خدماتی غیرواقعی و بر مبنای تفکری ایدهآلیستی و نامتناسب با اوقات کاری و توان اجرایی تیم سلامت.
همکاران من (چه پزشکانی که در شیراز و مازندران در طرح پزشک خانواده مشغول به کارند و چه کارشناسان و فعالان انجمن) بارها و بارها در مقالات مختلف به این امر اشاره و ثابت کردهاند که تیم سلامت و به ویژه پزشک تیم، زمان لازم برای عرضهی کامل بستهی خدمات را به تعداد زیاد افراد تحت پوشش خود در اختیار ندارند و از این رو این خدمات بیشتر بر روی کاغذ میمانند. از سوی دیگر این بسته براساس اولویتهای نظام سلامت طراحی نشده است بلکه به طور گلوبال تمام خدمات در آن قرار گرفته درست است و از سوی دیگر بر این بسته روح پیشگیرانه حاکم نیست. به همین دلیل دور از انتظار نیست که پس از عرضهی نیم بند آن توسط پزشکان خانواده اولویتهای وزارت بهداشت در ۱۰ سال آینده نیز چندان تغییری نکند.
پیشنهاد:
بهتر است در تدوین بسته، عرضهی واقعی خدمات مدنظر باشد. از این رو اولین قدم در این مورد کاهش تعداد افراد تحت پوشش هر پزشک است و دومین کار سپردن بسیاری از خدمات بسته خدمات به افراد دیگری از تیم خدمات (کسانی که در این مورد آموزش کافی دیدهاند.) و گام سوم اولویتبندی و ارزشگذاری خدمات با رویکردی پیشگیرانه است.
- هم اکنون پرداخت به پزشکان به شکل سرانه انجام میشود،
شیوهای که به دلیل شکل خود تأثیری بر چگونگی اجرای محتویات بسته خدمات ندارد و نمیتواند به عنوان محرک بعضی از خدماتی که سیاستگذار قصد تقویت آن را دارد عمل کند. این وضعیت شرایط را برای حذف خدمات پر ریسکتر و مشکلتر آماده میکند.
پیشنهاد:
تبدیل نوع پرداخت به شیوهی ترکیبی (سرانه + FFS + تشویقی) سبب بهبود کیفیت خدمات خواهد شد و وزارت بهداشت با استفاده از این ابزار مالی میتواند از سیاست خود در اولویتبندی خدمات حمایت کند. در حالی که استفاده از سیستم پرداخت سرانه به تنهایی سیستم را از پویایی لازم تهی میکند. پرداخت تشویقی برای بهبود خدمات پیشگیرانه میتواند نقش بسزایی در بهبود این اقدامات داشته باشد.
- با وجود تأکید چندین باره در قانون و دستورالعملهای برنامه ی پزشک خانواده بر لزوم تدوین راهکارهای بالینی، متأسفانه تاکنون در این مورد اقدام درخوری انجام نشده است.
راهکارهای بالینی زمان، نوع و فرد مسئول را در سیر درمان تعریف میکنند و از سرگردانی بیمار میکاهند و دقت عمل عرضهکنندگان خدمات را بیشتر کرده کیفیت عرضهی خدمات را بهبود میبخشد. پزشکان شیراز و مازندران و پزشکان روستا بارها در اجتماعات و مکاتبات خود به نیاز روزافزون خود به این راهنماهای بالینی تأکید کردهاند.
پیشنهاد:
سازمانی حرفهای و مستقل زیر نظر وزارت بهداشت و یا نظام پزشکی و شاید مجمع انجمنهای علمی میتواند وظیفه تدوین، روزآمدی و بومیسازی راهکارهای بالینی را بر عهده گیرد و با اولویتبندی اولیه نسبت به تهیه آنها اقدام کند. لازم به تأکید است که تدوین اولیه این راهنماها به تنهایی مشکل چندانی را حل نمیکند بلکه باید برای روزآمد کردن آنها حتماً سازمانی را به طور حرفهای به این کار گمارد و دیگر اینکه تمهیداتی اندیشید که جامعه و پزشکان رعایت این راهکارها را بپذیرند و از آنها پیروی کنند.
- نبود اعضای تیم عرضهکننده خدمات در هیاتهای سیاستگذاری، اجرایی و همچنین در تدوین قراردادها.
به نظر میرسد دیگر زمان انعقاد قراردادهای یکطرفه به سر آمده است. حضور نمایندگان عرضهکنندگان خدمات در هنگام تدوین متن قراداد و تجدید آنها سبب میشود که هم حقوق افراد حفظ شود و هم شرایط برای عرضه باکیفیتتر خدمات مهیا میکند.
پیشنهاد:
- حضور نمایندگان انجمن و دیگر عرضهکنندگان خدمات در هیاتهای سیاستگذاری و اجرایی
- نمایندگان تمامی اعضای تیم ارائه خدمات که قرارداد همکاری با وزارتخانه منعقد میکنند باید در تیم تدوین متن قرارداد حضور داشته باشند و جلساتی نیز برای تمدید سالانه این قرارداد پیشبینی شود
- وجود هیات حل اختلاف بیطرف با حضور نماینده عرضهکنندگان خدمات میتواند تداوم خدمات را تضمین کند.
- انجمن پزشکان عمومی و یا اتحادیهای که زیر نظر این انجمن تشکیل میشود میتواند در هیات تدوین قرارداد حضور داشته باشد و از سوی دیگر پزشکان عمومی با تشکیل شرکتهایی برای عرضه خدمات در محدوده خاصی در یک منطقه وسیع با وزارت بهداشت قرارداد منعقد کنند.
- در شرایط کنونی برای ورود پزشکان تازه فارغالتحصیل به بازار عرضه خدمات سلامت (پس از گذراندن طرح) هیچ فکری نشده است
این امر از سویی سبب ایجاد نارضایتی پزشکان عمومی جدید از وضعیت خود و احساس عدم امنیت شغلی در آنان میشود و از سویی چون آموزشهای دوران تحصیل در شرایط کنونی بسیار دور از محیط واقعی طبابت است در نتیجه بسیاری از فارغالتحصیلان مدتها در درمان بیماران خود دچار سردرگمی هستند.
پیشنهاد:
پزشکان پس از فارغالتحصیلی برای مدتی ۱ تا ۲ سال در مطب پزشکان خانواده به کارورزی بپردازند. آنها بخشی از دوره کارورزی خود را میتوانند در کلینیکهای ویژه سپری کنند.
پیشنهاد:
مسلماً با توجه به تمایل شدید تخصصگرایی در مردم ما، کلینیکهای ویژه با تعداد اندک پزشک سطح ۲ و ۳ از پس پاسخگویی به نیازهای جامعه برنمیآیند و به دلیل اعمال طرح ارجاع احتمالاً صفهای طولانی برای آنان تشکیل خواهد شد. به منظور کاهش این صف میتوان با توجه به نیاز جامعه بخشی از پزشکان عمومی را آموزش داد تا خدمات سرپایی متخصصان را زیر نظر ایشان به مردم ارائه کنند. مسلماً این امر هم از نیاز جامعه خواهد کاست و هم شرایط کاری برای پزشکان فراهم میکند.
از سوی دیگر کلینیکهای ویژه میتوانند محلی برای آموزش درمانگاهی به پزشکان خانواده باشند و همچنین فضایی از آنها را برای برگزاری دورههای کوتاهمدت آموزشی اختصاص داد. برگزاری جلساتی برای معرفی بیماران با حضور پزشکان خانواده یک منطقه و پزشکان متخصص و فوقتخصص و تازه فارغالتحصیلان میتواند محیطهای آموزشی خوبی برای پزشکان خانواده فراهم آورد.
در ضمن، این کلینیکها و همچنین کلینیکهای ۲۴ ساعته میتوانند مکان مناسبی برای عرضه خدمات در ساعات خارج از سرویس پزشکان خانواده باشند.
- حذف فرانشیز خدمات درمانی؟!
مسلم است که نظام سلامت کشور وظیفه دارد به نیازهای جامعه در زمینه سلامت پاسخگو باشد و امکان دستیابی آسان را برای همه مردم کشور فراهم سازد. امری که سالها بدان توجهی نشده است و مردم ما در طی سالیان گذشته هزینهی گزافی برای آن پرداختند. بسیاری برای تأمین هزینه درمان عزیزان خود مجبور شدند تمام اندوختههای خود را بپردازند و بسیاری که نداشتند مجبور شدند از درمان بسیاری از بیماریهای خود صرفنظر کنند. اما این امر سبب نمیشود که در هنگام اصلاح، چشم خود را بر واقعیتی مسلم ببندیم و از تجربیات نظام سلامت کشور خود و دیگران استفاده نکنیم؛ این واقعیت که عرضه مجانی هر چیز از یک سو آن را بیقدر میکند و از سوی دیگر سبب استفاده بیش از نیاز میشود. به همین دلیل حذف فرانشیز در هنگام عرضه خدمات مسلماً منجر به مراجعات بیش از اندازه بیماران به مراکز درمانی خواهد شد و پرسنل و کادر درمانی را از پرداختن به تمامی خدمات سلامت باز خواهد داشت.
پیشنهاد:
تعیین فرانشیز حتی به مبلغ کم و یا در حدی که قانون مقرر داشته سبب خواهد شد که از مراجعات بیش از نیاز مردم کاسته شود و فرصت بیشتری برای کادر سلامت به منظور پرداختن به دیگر وظایف بسته خدمات فراهم آید. یعنی برای افراد میتوان سقف مراجعات مجانی تعریف کرد و مراجعات افزون بر آن را مشمول پرداخت فرانشیز کرد. در مورد بیماران مزمن و یا بیمارانی که مراقبتهای بیشتر البته میتوان برای اینکه این فرانشیز اثر القایی نداشته باشد آن را به حساب دولت واریز کرد در عین حال با تعیین دفعات بیشتر مراجعه برای بیماران مزمن (مطابق برنامه طرحریزی شده توسط پزشک براساس راهنماهای بالینی مربوطه) پوشش کاملی برای برنامه درمانی ایشان ایجاد کرد.
- بالاخره باید توجه داشت که نظام سلامت کشور نمیتواند طرحهای خود را بدون در نظر گرفتن وضعیت پزشکان عمومی طراحی کند
مسئولان باید برای تمامی پزشکان عمومی کشور نقشی در خور تحصیلات و متناسب با آموزشهایی که دیدهاند در نظر گیرند. در شرایط کنونی و در برنامه اصلاحات وزارت بهداشت به جز در استانهای مازندران و فارس نقشی برای بخش خصوصی پزشکان عمومی در نظر گرفته نشده است. این یعنی عملاً نادیده گرفتن حدود ۲۵۰۰۰ پزشک که حداقل سابقه ۱۰ ساله ارائه خدمات درمانی به مردم شهرهای خود را دارند. در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا برای ایجاد اصلاحات در نظام سلامت با کمبود پزشک مواجه هستند به نظر صحیح نمیآید که کشور ما این تعداد پزشک با تجربه را در اصلاحات خود به کار نگیرد و از آن بدتر آنها را نادیده بگیرد.
پیشنهاد:
به نظر میرسد اگر تصمیمگیران نظام سلامت در تصمیم خود در اصلاح نظام سلامت مصر باشند، نه تنها نباید این پزشکان عمومی را نادیده بگیرند بلکه باید از ظرفیت ایشان برای استقرار سیستم پزشک خانواده در بخش خصوصی استفاده کنند. حال که نظام سیاسی کشور ما تصمیم گرفته است که در بخش سلامت هزینه کند بد نیست همهی آن را در بخش درمان هزینه نکند و به پیشگیری، بیماریابی و دیگر خدمات سطح یک نیز توجه داشته باشد.
حال میخواهم در پایان این یادداشت از مسئولان وزارت بهداشت سوال کنم که آیا ایجاد این تغییرات خیلی دشوار است؟ آیا استفاده از تمام ظرفیت پزشکان عمومی در عرضه خدمات مقدور نیست؟ به نظر نمیرسد چنین باشد. پس چرا برنامهی پزشک خانواده در این کشور به درستی و آنگونه که در کشورها دیگر انجام شده و امتحان خود را با سربلندی پس داده است اجرا نمیشود.
یک پاسخ به این پرسش آن است که اجرای آن، منافع گروههای خاص و متأسفانه پرنفوذی را تهدید میکند! همانها که از آشفته بازار کنونی سود میبرند. همانها که با القای مداخلات غیرضروری به مردم، دیوارهای کاخهای خود را بر ناآگاهی مردم برپامیدارند.
به نظر میرسد وزارت بهداشت همچنان که با پرداختن به بخش درمان تا حد زیادی از فشارهای مالی مردم در بخش سلامت کاسته است، هماکنون به منظور تداوم این شرایط و حفظ رضایت مردم باید با بسط بخش پیشگیری و درمان سرپایی و همچنین تقویت مداخلات نگهدارنده با بکارگیری پزشکان خانواده و تیمهای آنان به اصلاح اساسی در نظام سلامت کشور همت گمارد. شاید زمان آن فرا رسیده باشد که وزیر بهداشت با اعتماد بیشتر به پزشکان عمومی و انجمن نمایندهی آنان به تردیدهای خود در اصلاح و اجرای برنامه پزشکان خانواده پایان دهد.
* رییس شورای هماهنگی انجمنهای پزشکان عمومی ایران