مسوول کمیته رسانه و ارتباطات انجمن پزشکان عمومی ایران در گفتوگو با روزنامهی همشهری با بیان اینکه نوشتن دید وسیعتر و عمیقتری به پزشکان میدهد، گفت: «توصیهام به همکاران پزشک این است که بنویسند، حتی اگر در حد یک یادداشت چند خطی در حوزه تخصص خودشان یا مشکلات کاری باشد، حتی اگر نوشتن خاطرات طبابت باشد. نوشتن آدم را وادار به فکر کردن میکند و به افکار انسجام میدهد.»
متن این مصاحبه را که صبح یکشنبه اول شهریور بهمناسبت روز پزشک در روزنامهی همشهری منتشر شده، بهنقل از سایت آن میخوانید:
نوشتن دید وسیعتر و عمیقتری به پزشکان میدهد
نویسنده: فرشته رضایی
برای بسیاری از رسانهایها شناخته شده است، اما حرفهاش پزشکی است. شاید کسی باور نکند که از بنیانگذاران خانه فرهنگ گیلان و مدیر مسئول آن باشد، اما خودش میگوید نمیتواند بین طبابت و روزنامهنگاری و فعالیتهای اجتماعی یکی را انتخاب کند…
برای بسیاری از رسانهایها شناخته شده است، اما حرفهاش پزشکی است. شاید کسی باور نکند که از بنیانگذاران خانه فرهنگ گیلان و مدیر مسئول آن باشد، اما خودش میگوید نمیتواند بین طبابت و روزنامهنگاری و فعالیتهای اجتماعی یکی را انتخاب کند. دکتر «مسعود جوزی» سالها هم طبابت و هم کار رسانهای کرده است. با خیلیها مصاحبه کرده است اما حالا پذیرای روزنامه همشهری است تا به مناسبت روز پزشک با او درباره حرفهاش گفتوگو کنیم.
از زندگی حرفهای و اجتماعی خود بگویید.
متولد ۱۳۴۸ محله صندوق عدالت رشت هستم. سال ۶۶ در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم.
از سال ۷۶ عضو هیات مدیره انجمن پزشکان عمومی رشت هستم و روزنامهنگاری را هم از همان سال و به اقتضای کار صنفی شروع کردم. قبل از آن سابقه کار مطبوعاتی نداشتم، اما شاعر بودم و شعرهایم هم در مطبوعات محلی مثل ویژهنامههای کادح و نقش قلم و گیلهوا و هم مجلات معتبر سراسری مثل آدینه و دنیای سخن و تکاپو منتشر میشد. مجموعه شعرهایم سال ۸۰ با عنوان «ما نبودیم» چاپ شد. از سال ۷۶ سردبیر نشریه انجمن پزشکان عمومی رشت شدم و اکنون هم این مسئولیت را بر عهده دارم. یک بخش دیگر از زندگی فرهنگی و اجتماعی من هم در خانه فرهنگ گیلان است و از بنیانگذاران این موسسه فرهنگی- هنری هستم.
در حال حاضر فعالیت پزشکی هم دارید؟
بله، طبابت هم میکنم.
چه شد که کار روزنامهنگاری را در کنار پزشکی آغاز کردید؟
از کودکی روزنامهخوان و مجلهخوان بودم و به روزنامهنگاری هم علاقه داشتم، ولی چون بعد از دبیرستان بلافاصله وارد دانشگاه و رشته پزشکی شدم، هیچگاه فرصت فعالیت مطبوعاتی پیش نیامد. در واقع همانطور که گفتم به ضرورت فعالیت صنفی و اجتماعی این کار را شروع کردم و در تمام این سالها کارهای صنفی و مطبوعاتی را به موازات هم انجام دادهام.
الان علاوه بر فعالیت در ماهنامه پزشکان گیل، هم سردبیر نشریه و سایت انجمن پزشکان عمومی رشت و هم مسئول کمیته رسانه و اطلاعرسانی انجمن پزشکان عمومی ایران هستم.
روزنامهنگاری را بیشتر دوست دارید یا پزشکی؟
پاسخش سخت است. چخوف به یک سوال مشابه جوابی داده که اگر بخواهیم خلاصهاش کنیم این است که هر وقت از پزشکی خسته شده، سراغ ادبیات رفته و بر عکس! به پزشکی بسیار علاقه دارم چون کار بسیار مفید و ارزشمندی است و نتیجه کار به شکل مستقیم در سلامت بیماران دیده میشود. کار مطبوعاتی و نوشتن هم ابعاد دیگری از شخصیت و توانایی آدم را درگیر میکند و بهنظرم حتی بهعنوان مکمل پزشکی بسیار سودمند است و به پزشک دید وسیعتر و عمیقتری نسبت به انسان و جامعه و جهان هستی میدهد.
توصیهام به همکاران پزشک این است که بنویسند، حتی اگر در حد یک یادداشت چند خطی در حوزه تخصص خودشان یا مشکلات کاری باشد، حتی اگر نوشتن خاطرات طبابت باشد. نوشتن آدم را وادار به فکر کردن میکند و به افکار انسجام میدهد.
هیچوقت شده است از کار روزنامهنگاری خسته شوید و دلتان بخواهد تماموقت سراغ حرفه اصلیتان پزشکی بروید؟
راستش را بخواهید بله! مارکز چیزی به این مضمون میگوید که «برای یک نویسنده روزنامهنگاری خوب است بهشرطی که بموقع شروع کنید و بموقع از آن دست بکشید». کار مطبوعاتی تواناییهایی به من داد که قبل از آن نداشتم، به من وسعت دید داد، با دنیای دیگری آشنا شدم، دوستان خیلی خوبی پیدا کردم. اصلا شخصیت فعلی خودم را بدون کار مطبوعاتی نمیتوانم تصور کنم، اما اگر این کار را جدی بگیری، بسیار درگیر میشوی و تماموقتت را میگیرد. گاهی خسته میشوم و میگویم ایکاش اصلا شروع نکرده بودم. این کار باعث شده از بسیاری تواناییهای دیگرم استفاده نکنم چه در همین رشته پزشکی و پیشرفت در آن و چه در قابلیتهای دیگری که در نوشتن و پژوهش داشتم. اما فعالیت مطبوعاتی الان طوری با زندگیام عجین شده که اگر هم بخواهم کنار بگذارم، دوستان نمیگذارند!
فکر میکنید شاخصهای یک پزشک موفق چیست؟
بهنظرم پزشکی موفق است که علاوه بر توان و دانش علمی و حرفهای، شخصیت والایی هم داشته باشد؛ یعنی هم مردمدوست و ازخودگذشته و وارسته باشد و هم چند بعدی باشد یعنی جامعنگری و توانایی بالای ارتباطی باشد. بهنظرم همه پزشکان باید در رشتههای مختلف علوم انسانی از روانشناسی و جامعهشناسی تا تاریخ و سیاست و حتی فلسفه مطالعه داشته باشند.
الگوی شما در زندگی چه کسانی بودند؟
من خیلی دنبال الگو نبودم، اما این خوشبختی را داشتم که از همان سال ۷۶ که به رشت برگشتم با استاد دکتر «سیدحسن تائب» آشنا شوم. ایشان علاوه بر اینکه پزشک بسیار والا و خوشنامی بود در کارهای اجتماعی و صنفی هم شخصیت بسیار فعال و موثری داشت. علاوه بر آن، نویسنده و پژوهشگر توانایی هم بود و در آن زمان در حال گردآوری تاریخ پزشکی گیلان بود. رابطه شاگرد- استادی ما تا زمان درگذشت ایشان که ۲ سال پیش بود، ادامه داشت و اگر از اخلاق و شخصیتشان تاثیری گرفته باشم، زهی سعادت!
بسیاری از سایتها و شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر بخشی از اطلاعات پزشکی را بازتاب میدهند اما به تایید خیلی از کارشناسان و پزشکان این اطلاعات مستند و موثق نیست. نظر شما به عنوان کسی که در هر دو حوزه فعالیت دارد، چیست؟
متاسفانه مطبوعات بهویژه مطبوعات محلی، بهرغم پیشرفتهای تکنولوژیک، در سالهای اخیر ارتقای چندانی نداشتهاند و چه در زمینه پزشکی و چه در دیگر رشتهها، بسیار ضعیف و سطحی عمل میکنند. یکی از دلایل شاید این است که علاوه بر ناامنی شغلی و عدم جذابیت اقتصادی روزنامهنگاری، برخی مناسبات ناسالم هم وجود دارد که سبب میشود بسیاری از افراد نخبه که میتوانند در این حرفه موثر باشند به کارهای دیگری روی آورند. در حال حاضر نه فقط در سایتها و شبکههای اجتماعی بلکه در بسیاری مطبوعات رسمی هم مطالب حوزه پزشکی گاهی شامل مسائل غیرعلمی و حتی خرافی در حوزه طب سنتی و شبهعلم مثل درمان بیماریها با خوردن فلان میوه و سبزی است که بیشک سلامت مردم را بهخطر میاندازد. اگر کیفیت مطبوعات ارتقا یابد و افراد تحصیلکرده و علاقهمند بیشتری وارد این عرصه شوند و با جامعه علمی و پزشکی هم ارتباط مستمری برقرار کنند، میشود اطلاعات درست پزشکی را منتقل کرد.
برای پزشکان جوانتر از خودتان چه توصیهای دارید؟
جامعه پزشکی در سختترین سالهای خود بهسر میبرد. رابطه سنتی بین پزشک و بیمار از بین رفته و روابط مدرن هم بهدرستی شکل نگرفته است. متاسفانه مردم مشکلات مالی دارند و از مشکلات اقتصادی پزشکان هم که ناشی از سالهای طولانی تحصیل است بیخبرند. برخی طوری القا میکنند که گویا عامل همه این مشکلات ویزیت و حقالعمل بالای پزشکان است. در واقع باید جور معدود افراد خطاکار رشته خود را بکشیم و خشک و تر با هم بسوزیم. با وجود این، از همکاران خود میخواهم با نگاه به پیشینه پرافتخار پزشکی ایران، تمام این سختیها را بهجان بخرند و در عینحال که سعی کنند از طریق فعالیت مدنی و صنفی با مشکلات برخورد کنند، حتی ذرهای از این فشارها را به مردم منتقل نکنند و اجازه ندهند در سختترین شرایط هم اخلاق پزشکی زیر سوال برود.
بهنظر شما طرحهایی مثل پزشک خانواده چقدر به جبران این نقیصه کمک میکند؟
برای ارتقای سلامت جامعه راهی جز اجرای طرح پزشک خانواده و نظام ارجاع نداریم. اینکه بیمار بهخاطر یک پادرد نمیداند باید به ارتوپد مراجعه کند یا جراح اعصاب یا روماتولوژیست، نتیجه نداشتن پزشک خانواده است. اگر هر خانواده یک پزشک معتمد و امین داشته باشد، هم جلوی خوددرمانی و مصرف بیرویه داروها گرفته میشود و هم بیمار بین مطبهای تخصصی و آزمایشگاهها و رادیولوژیها سرگردان نمیشود. این کار هم از نظر سلامتی و اقتصادی بهنفع مردم است و هم بهدلیل جلوگیری از اتلاف منابع ملی، بهنفع جامعه است.
دکتر مسعود جوزی استعداد شایسته ای است که نصیب جامعه ی پزشکی شده است. کوشش های خستگی ناپذیرش در بعد فرهنگی اجتماعی حرفه ای مثال زدنی است.
تلاشهای اگاهانه دکتر جوزی در عرصه فعالیتهای صنفی بسیار تاثیر گدار هست!
تلاشهای دکتر جوزی در عرصه مسایل صنفی پزشک بسیار تاثیر گذار است.