شرایط درمانی کشور اگرچه طی دوسال اخیر و با اجرای طرح تحول سلامت بهبود یافته و رضایتمندی مردم را فراهم کردهاست، اما در ابعاد گوناگون نگرانیهایی در پی داشتهاست. در این زمینه در کنار اظهارنظر مسئولان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درباره تعهدات بیمهها و عدم پرداخت مطالبات بیمارستانها از سوی این سازمانها، مسعود پزشکیان، وزیر بهداشت دوره اصلاحات و عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس به انتقاد از عملکرد وزارت بهداشت پرداخت. گفتوگوی او با «سپید» در ادامه میآید:
مطالبات بیمارستانها از بیمهها موضوعی است که نگرانیهایی را به همراه آوردهاست و روز به روز هم این مشکل بزرگتر میشود. ارزیابی شما از این مشکل و علل و عوامل آن چیست؟
بنا بر شرایط ایجاد شده طبیعی بود که بیمه های ما توان پرداخت نداشته باشند. افزایش تعرفهای نیاز به کار کارشناسی دقیق دارد که بر مبنای آن باید کسی بگوید که چه بار مالی بر دوش صندوق های خواهد داشت. هر پذیرش خدمتی در بیمه نیز باید با این تعریف همراه باشد. آنها قیمتها را بالا بردند، خدمات جدید تعریف کردند، اما پول و اعتبار همان بود که در گذشته بود. نتیجهاش همین کسریهاست که میبینیم. در برنامه های جدید وزارت بهداشت این موضوع در نظر گرفته نشده است و بدیهی است که مطالبات بیمه ها به بیمارستان ها پرداخت نشود.
به نظر شما با روند کنونی این مشکل قابل رفع است؟
با نگاهی که در وزارت بهداشت وجود دارد و نحوه ارائه خدمت فعلی، هر روز که می گذرد شرایط بدتر می شود. به نظر من این مشکل ادامه پیدا می کند و تنها راه خروج از این مشکلات همان پیروی از سیاست های کلی و قانون برنامه است. شما نمی توانید به فرزندتان بگویید برو هر چه میخواهی بخور من تا ۹۵ درصد هزینه آن را میدهم. باید به او بگویی کی و کجا بخورد و در نهایت چه چیز و در نهایت تاچه میزان مصرف کند. آنچه در بیمارستانهای دولتی اتفاق افتاده این است که بیمار بستری شود و هر هزینهای که تحمیل میشود تا ۹۰ یا ۹۵ درصد از هزینهاش را پرداخت می کنند. ادامه این شرایط موجب می شود یک یک خدمات از بسته ها خارج شود. زیرا آن روند نتیجهاش این می شود که ما از لحاظ مالی دچار مشکل شویم و بیمه ها با بدهی بالا فعالیت کنند.
توجه داشته باشید در برنامهای که در حال اجرا است و به گفته شما مسیر به جای آنکه از شاهراه بهداشت پیش رود به چاه درمان وارد شدهاست. به نظر شما این بازگشت با توجه به آثاری که در درمان و رضایتمندی مردم در این حوزه حاصل شده، آسیب بسیاری به سیستم سلامت نمیزند؟ مثلا همین کاهش پرداخت از جیب که به زیر ۱۰ درصد رسیدهاست، در صورتی که ادامه پیدا نکند، فضا را ملتهب نمیسازد؟
به نظر من این گونه نیست. قانون اولویت را به مناطق محروم، حاشیهها، شهرهای زیر ۲۰ هزار نفر و شهرهای محروم دادهاست و گفته بر مبنای سطحبندی و ارجاع پرداخت کند. یکی میخواهد زیاد بخورد، پول هم دارد، اصلا مشکلی نیست، زیاد بخورد اما از حق مردم برندارد. در حال حاضر شرایط این است، کسانی بیشتر بهره میبرند که پولدارتر و آگاهتر هستند و دسترسی بیشتری دارند. آنها که چنین شرایطی ندارند از آن خدمت بهره نمیبرند و این ظلم است. ما بر اساس پولی که داریم باید سفره پهن کنیم و هزینه را کنترل کنیم. به گونهای هم باید پیش رویم که همه بخورند. ما وقتی میخواهیم خدمتی ارائه دهیم باید آن را به همه بر اساس عدالت و برابری باید بدهیم. نه اینکه بیمه تامین اجتماعی در تهران در بیمارستان میلاد خدمات بدهد اما همان بیمه تامین اجتماعی در آذربایجان غربی، در سردشت بیمار حتی به یک پزشک عمومی هم دسترسی نداشتهباشد. حال اگر به سراغ پزشک دیگر برود باید از جیب پرداخت کند. به عبارتی سهم او را در تهران خرج کنند. به عبارتی آن کسی که در سردشت زندگی میکند همان اندازه فردی که در تبریز یا تهران زندگی میکند پول دادهاست.
پس به نظر شما طرح تحول نظام سلامت در مناطق محروم به نتیجه مطلوبی نرسیدهاست؟
من نمیگویم به هیچ نتیجه مطلوبی نرسیده است. طبق قانون این پول برای محرومان و برای اعمال عدالت بود نه ایجاد شکاف و فاصله میان مردم. ما برای این موضوع پزشک خانوادهای در نظر گرفتهبودیم که بر مبنای راهنما و دستورالعملهای بالینی تعریف شده عمل میکردند و ارتباط دوسویه فراهم بود. اما در حال حاضر هیچ ارتباط دو طرفهای تعریف نشدهاست و هیچ کس کسی را نمیشناسد.
سپید: اما در پزشک خانواده در حال اجرا هم، هر پزشک۳۰۰۰ نفر را تحت پوشش دارد.
بله به طور اسمی چنین شرایطی است اما امکان ندارد فردی به صورت سرپایی بتواند۳۰۰۰ نفر را جواب دهد. این پزشک سرانه ۳۰۰۰ نفر را میگیرد و جوابگو نیست.اگر هم نیایند، پزشک مطب میزند و همان پول را از آنجا به دست میآورد.
یعنی پرونده ارتباطی میان بیمار و پزشک به شکلی که قابل پیگیری و نتیجه دهی باشد، وجود ندارد؟
نه ندارد، در نتیجه اگر آن پزشک خانواده که مدنظر ما بود اجرا میشد، فقیر و غنی، شمالی، جنوبی، باسواد و بیسواد به یک میزان خدمت دریافت میکردند و پکیج آن هم عادلانه بود، حالا ممکن است کسی از این سفره خوشش نیاید، او میتواند دست در جیب مبارک کند و آن خدمات را بخرد. یکی خدمات امریکایی میگیرد، یکی خدمات بنگلادشی هم گیرنمیآورد. در این بین مقصر مدیریت ضعیف بود.
آنچه در حال اجرا است، در چه سطحی است و چرا شما آن را مطابق با پزشک خانواده نمیدانید؟
من به خود این آقایان هم گفتم هر گروهی یک انجمن دارد، مثلا انجمن پزشکان داخلی، در این بین انجمن پزشک خانواده هم وجود دارد. ما نمیتوانیم به هر برنامهای پزشک خانواده بگوییم. پرستار را در خانه بهداشت گذاشتهاند و بیماران را میبینند و به آن میگویند پزشک خانواده. من به آنها میگویم هیچ چیز پزشک خانواده نیست.
دکتر سیاری میگوید این تعریف در دنیا وجود دارد و نتیجه بخش هم بودهاست.
من از ایشان میپرسم کجا با چنین طرحی موفق شدهاند. بهداشتیار یک بحث است و پزشک خانواده بحث دیگر است، گایدلاین، برنامه و دستورالعمل دارد. قرار نیست ما از خودمان طرح اعمال کنیم. من از این افراد خواستم که تعریف کنند منطبق با برنامه کدام کشور چنین برنامهای را ترتیب دادهاند که اگر به توافق نرسیدیم به رفرنس رجوع کنیم.پزشک خانواده نه در انگلستان، نه در امریکا و نه در کانادا اینگونه نیست. خودمان را باید به یکی از آنها نزدیک کنیم. در طرح تحول نظام سلامت و برنامه فعلی چنین شرایطی محقق نیست.
سالانه قرار است ۴۸۰۰ میلیارد به طرح تحول نظام سلامت تعلق گیرد، این رقم آیا کفاف هزینههای طرح را میدهد؟
آنچه نیاز است و در نظر گرفته میشود خیلی بیشتر از اینهاست، هزینه پایدار که ۱ درصد بر ارزش افزوده و ۱۰ درصد از منابع هدفمندی یارانههاست. این پول را مجلس پیشنهاد داد و محل هزینه آن نیز مشخص شدهبود. اما وزارت بهداشت آن را صرف موارد دیگر کرد و هم آن هدفها را خراب کردند و هم حالا با مشکل روبرو شدند. در ابتدا آرامشی نسبی فراهم شد اما ادامه آن قطعا چالش برانگیز است.
سپید ۲۴ آبان ۹۴