ندا احمدلو
«وزارت بهداشت در سیاستهای جدید سال گذشته خود، این ایده را طرح کرد که تعداد کلینیکهای ویژه و بهاصطلاح تخصصی و فوقتخصصی را افزایش دهد. در واقع چنین ایدهای، راهحلی برای پوشش دادن بیماریهای مزمن بود. این طرح با اینکه بهعنوان راهحل مطرح شد، اما مشکلات مختلفی را هم به وجود آورد». اینها، بخشی از گفتههای دکتر مهران قسمتیزاده، پزشک عمومی، درباره طرح کلینیکهای ویژه بود که در ادامه، بیشتر با خوب و بد این طرح از نظر دکتر قسمتیزاده آشنا میشویم.
به نظر شما، مهمترین مشکلات پیش روی این کلینیکها چیست؟
یکی از مهمترین این مشکلات، رجوع مستقیم همه بیماران به پزشکهای متخصص و فوقتخصص به انتخاب خودشان است. این کار، بار سنگین و زیادی را بر دوش این کلینیکها گذاشته و باعث شده است که این مراکز نتوانند خدمات لازم را ارائه کنند. همین وضعیت، باعث تشکیل صفهای طولانی مراجعهکنندگان شده است که میخواهند پزشکهای مختلف متخصص یا فوقتخصص را ببینند. از طرف دیگر، چون پیگیری لازم برای بیماریها انجام نمیشود، دستیابی به نتایج مثبت هم اساسا معلوم و مشخص نیست.
آیا چنین طرحهایی در سطح جهان هم مطرح است؟
بله ولی نه به این صورت. درواقع ما در سطح جهان، سیستمهای متفاوتی برای ارائه خدمات سلامت میبینیم. در این سیستمها بهجای اینکه یک فرد بهعنوان پزشک، ارائهکننده خدمات سلامت باشد، کار بهصورت تیمی انجام میشود.
با این حساب، شما فکر میکنید که پیگیری روند درمان یک بیمار، به تنهایی از عهده یک پزشک برنمیآید؟
خیر. بهعبارت سادهتر، اینگونه نیست که سرنوشت بالینی بیمار صرفا با یک پزشک یا یک فرد درمانگر مرتبط باشد. وضعیت امروزی افراد، مخصوصا با افزایش بیماریهای مزمن و بالا رفتن سن جمعیت، به گونهای است که بیشتر ما بهطور همزمان با بیماریهای مختلفی درگیر هستیم و با توجه به همین نکته، یک پزشک بهتنهایی نمیتواند تمام جنبههای بیماری را دقیقا بررسی کند. به همین دلیل لازم است که چند پزشک با تخصصهای مختلف و با رویکردهای متفاوت، وضعیت بیماری افراد را مورد بررسی قرار دهند. مثلا فردی که مبتلا به بیماری دیابت است، احتمال دارد بیماری کلیوی، بیماری قلبی یا بیماری چشمی هم داشته باشد. واضح است که یک پزشک نمیتواند به همه این بیماریها رسیدگی کند و مسلما لازم است که گروههای پزشکی مختلفی در مورد این بیماران با هم همکاری کنند. مساله دیگر مثلا درباره همین بیماران مبتلا به دیابت، این است که فرد بعد از معاینه شدن توسط پزشک متخصص، باید مجموعهای از اقدامات اولیه را انجام دهد، نکات خاصی را آموزش ببیند و از طرف دیگر، وضعیت فرد بعد از تجویز دارو باید تحت پیگیری قرار بگیرد یا بیماری فرد باید بهدرستی در این مرحله مدیریت شود. این نوع اقدامات باید توسط پزشک عمومی انجام بگیرد تا بتواند در صورت نیاز، وضعیت فرد را روزانه، هفتگی یا ماهانه پیگیری کند. مسلما این نوع کارها با توجه به تعداد محدود پزشکهای متخصص و فوقتخصص در کشور ما امکانپذیر نیست و به همین دلیل باید تیمهای درمانی مشخصی تشکیل شوند تا بتوانند کل خدمات درمانی را از سطح یک، دو و سه تا مراقبتهای خاص به فرد بیمار ارائه کنند. بنابراین اگر قرار بر این است که خدمات درستی به مردم ارائه شود، لازم است که کادر درمانی بهصورت تیمی فعالیت کند.
هرکدام از این کادرها یا تیمهای درمانی باید کارشان را مجزا انجام دهند؟
خیر. اینطور نیست که هر کدام از این کادرها بتوانند جداگانه خدماتشان را ارائه کنند و مثلا فرد اول به متخصص ریه مراجعه کند و بعد سراغ متخصص دیگری برود. باید مشاورههای دقیقی بین این مراحل شکل بگیرد که بیشترین نفع را به فرد بیمار برساند. در عین حال، در همین نوع سیستم، خود بیمار هم نقش زیادی خواهد داشت، چون بخشی از کار تیمی بر عهده خود او قرار میگیرد و اینجا است که فرد بیمار باید آموزش لازم را در این زمینه ببیند. پزشک درمانگری که ۵ دقیقه یا ۱۰ دقیقه برای هر بیمار وقت میگذارد، نمیتواند همه این کارها را انجام دهد و برای همین وقتی تیم درمانی شکل بگیرد، تقسیم کار مشخصی انجام میشود و با ایجاد همافزایی، بیشترین منفعت به فرد بیمار میرسد.
این کلینیکهای ویژه با تقسیم کارهای مشخص، توانستهاند رضایت بیماران را در سطح جهان کسب کنند؟
بله. این نوع کلینیکهای استاندارد در سطح جهان که به نام کلینیکهای مولتیدیسیلپین (multidiscipline)؛ شناخته میشوند، کلینیکهایی هستند که کاملا خدماتشان را از ابتدا تا انتها، در اجزا و بخشهای مختلف اما در کنار هم به بیمار ارائه میکنند. در این کلینیکها، هم بیمار رضایت مطلوبی دارد و هم کادر پزشکی از شرایط خودشان راضی هستند، چون تقسیم کار باعث رسیدگی به همه مشکلات بیمار میشود. همین نوع کلینیکها میتوانند در کشور ما هم مدل مناسبی برای ارئه خدمات به مردم باشند. در حال حاضر در کشور ما فرد برای رسیدگی به بیماری ریه یا بیماری مربوط به دستگاه تنفسی به متخصص ریه مراجعه میکند، در حالی که ممکن است مشکل فرد فقط یک آسم ساده باشد که یک پزشک عمومی آموزشدیده هم میتواند آن را تشخیص دهد. با اینحال، فرد باز هم به متخصص مراجعه میکند و با توجه به محدود بودن تعداد این پزشکها، باید ساعتها در صف انتظار بماند و تعداد زیادی از افراد حتی نمیتوانند به این پزشکها دسترسی پیدا کنند. حالا اگر در کلینیکهای مولتیدیسیپلین، گروهی از پزشکهای عمومی بهطور خاص برای پوشش دادن بیماریهای ریه آموزش ببینند یا زیر نظر پزشک فوقتخصص فعالیت کنند، میتوانند بسیاری از بیماران را ویزیت کنند و در صورت لزوم، سریعا از پزشک فوقتخصص مشاوره بگیرند تا خدمات کامل و مطلوبی به بیماران ارائه شود. همین روند میتواند برای بیماران دیابتی یا بیماران قلبی و… هم طی میشود. در عین حال، چون خدمات مختلف در این کلینیکها بهصورت متمرکز ارائه میشوند، میتوانند همدیگر را کامل کنند و مشاورههای همزمان به افرادی که مبتلا به دو یا سه بیماری هستند، کمک زیادی میکند. سیستم ارتباطی در این نوع کلینیکها نیز اصولا پرونده الکترونیک است که مزایای زیادی دارد و تمام مداخلات یا تجویزات در آن ثبت میشود و همه کادرهای درمانی میتوانند به آن دسترسی داشته باشند.
آیا پیشنهادی درباره احداث این نوع کلینیکها به وزارت بهداشت داده شده است؟
تاآنجایی که من مطلع هستم تا به حال چنین پیشنهادی بطور مستقیم به وزارت بهداشت نشده امابحث آن در جاهای مختلف مطرح شده. اما پیشنهاد این است که بخش خصوصی به کمک سیستم دولتی بیاید و این شبکه خدمات درمانی در کنار مراکز دولتی به مردم معرفی شود. ضمن اینکه اگر بحث خدمات پزشک خانواده در سطح کشور مطرح باشد، این کلینیکها میتوانند بهعنوان مکمل آن طرح شکل بگیرند و فعالیت کنند.
به نظر شما چه موانعی بر سر راه احداث چنین کلینیکهایی قرار دارد؟
کار تیمی در کشور ما کم است و باید سازمانی تشکیل شود که این کار تیمی را امکانپذیر سازد. پس مانع اول، تجربه کم در زمینه کارهای تیمی و مشترک است. دومین مانع این است که مردم هنوز این سیستم را نمیشناسند و به همین دلیل باید آموزشهای لازم در زمینه آشنایی آنان با این سیستم انجام شود تا ذهنیتشان آماده پذیریش این سیستم باشد. مساله بعدی این است که جامعه پزشکی، این سیستم را درک کند و مقابلش موضع نگیرد. البته مهمترین مانع در این زمینه این است که هنوز کسی با خود ایده کاملا آشنایی ندارد و چون آشنایی دقیقی وجود ندارد، همین مساله موانعی را ایجاد میکند.
همکار عزیر و سخت کوش ! یکی از مشکلات اساسی در جامعه ی ما درمورد راهکارهای حل ِ مسائل و مشکلات در زمینه های مختلف، باز کردن جبهه ی دوم و حتی سوم است.به همین جهت مسائل حل نشده رها می شوند وکسی هم خود را مسئول و پاسخگو نمی داند. مبتدای : “ا حداث کلینیکهای ویژه، مستلزم کار تیمی است ” . با خبر آن یعنی نتیجه گیری پایان بحث بسیار ناامید کننده و لذا مسئله به شکلی پادر هوا می باشد . و درشرایط فعلی بهداشت ودرمان کشور مکانی برای حضور عملی و ثمربخش پیدا نمی کند و درنتیجه چون دیگر مسائل حل نشده باقی می ماند . برای اثبات ادعای اینجانب، بیائیم باهم این بخش از سخنان پایانی شما را بخوانیم که به روشنی آمده است :
۱-کار تیمی در کشور ما کم است و باید سازمانی تشکیل شود که این کار تیمی را امکانپذیر سازد.
۲- مانع اول، تجربه کم در زمینه کارهای تیمی و مشترک است.
۳-دومین مانع این است که مردم هنوز این سیستم را نمیشناسند و به همین دلیل باید آموزشهای لازم در زمینه آشنایی آنان با این سیستم انجام شود تا ذهنیتشان آماده پذیریش این سیستم باشد.
۴- مساله بعدی این است که جامعه پزشکی، این سیستم را درک کند و مقابلش موضع نگیرد.
دوست عزیز ! های لایت نتیجه گیری شما در بخش پنجم است :
۵- مهمترین مانع در این زمینه این است که هنوز کسی با خود ایده کاملا آشنایی ندارد و چون آشنایی دقیقی وجود ندارد، همین مساله موانعی را ایجاد میکند.
….تو خود حدیث مفصل بخوان، ازین مجمل ! موفق باشید.