دکتر بابک خطی
طبیب کودکان
سایت انجمن پزشکان عمومی ایران: پزشک خانواده شهری و نظام ارجاع که پس از اجرای پزشک خانواده روستایی چند سالی است در دو استان کشور با روش هایی کمابیش متفاوت به طور آزمایشی اجرا میشود از برنامههای مهم وزارت بهداشت در سالهای اخیر در کنار طرح تحول سلامت است.
علیرغم عدم وجود خطوط مشخص، سادهترین تعریف از پزشکی خانواده و نظام ارجاع، برعهده گرفتن وضعیت بهداشت و درمان قسمت معینی از جامعه توسط یک تیم به سرپرستی پزشک خانواده میباشد تا به رتق و فتق امور سلامت (بهداشت و درمان) این جمعیت در سطح اول برخورد بپردازد و در موارد نیاز به اقدامات تخصصی و فوق تخصصی برحسب نسبت به ارجاع بیماران اقدام نماید و پسخوراندهای این ارجاع را از سطوح ارجاعی مطالبه و ثبت نماید.
اجرای طرح در مازندران از ابتدا بر ارجاع اختیاری استوار بوده است به این معنی که خدمت گیرندگان میتوانند بدون نیاز به مراجعه به پزشک خانواده مستقیما به سطوح تخصصی مراجعه کنند. در روزهای اخیر اعلام مقام عالی بهداشت و درمان استان دیگر مجری طرح، یعنی فارس، نیز خبر از اختیاری شدن نظام ارجاع در این استان میدهد.
اما عبارت «اختیاری» شدن ارجاع در بستر این طرح نیاز به واکاوی بیشتری دارد:
روح برنامه پزشک خانواده و ارجاع بر مراجعه سطح اول بیمار به تیم پزشکی خانواده (جز موارد خاص مثل اورژانسها، بیماریهای خاص و…) تاکید دارد و شرط نیل به اهداف اصلی طرح به شرح مجمل زیر است:
الف: اصل اولویت سلامت، درمان و نفع مراجعه کننده
مراجعه سطح اول به پزشک خانوادهای که نسبت به جمعیت تحت پوشش خود شناخت دارد و علی الاصول به طور مستند به سابقه خانوادگی، دارویی، بیماری، بهداشتی و… مراجعه کننده دسترسی دارد و با دیدی کلی- و نه تخصصگرایانه و تونلی- او را ارزیابی و درمان میکند، میتواند متضمن درمان اطمینانبخش در اکثر موارد باشد و قطعا در موارد نیاز پزشک خانواده بیمار را به سطوح بالاتر ارجاع میکند.
ب: اصل نیاز به توجه همزمان به چالشهای مغفول مانده بهداشتی در امور سلامت جامعه در کنار موارد درمانی تا در بلندمدت تامین سلامت از شکل صرفا درمانی ارتقا یابد و مسایل پیشگیرانه بهداشتی نیز در تامین آن به طور موثرتر لحاظ گردد.
ج: اصل مدیریت هزینهها برای توسعه عدالت در سیستم سلامت جامعه:
با مراجعه سطح اول به پزشکان خانواده و مرتفع شدن مشکلات و آلام گیرندگان خدمت، مقداری زیادی از سرباری و هزینههای مراجعات غیرضروری مستقیم به سطوح تخصصی و فوق تخصصی کاسته میشود که میتواند در امور زیربنایی سلامت جامعه به شایستگی هزینه گردد.
حال با اختیاری کردن ارجاع و وجود میل غیرلازم و القایی قسمتهایی از جامعه به تخصصگرایی و مراجعات بیشمار مستقیم و غیرضروری به سطوح تخصصی و فوق تخصصی درمان، در عمل مراجعه کارگشا به سطح یک یعنی تیم پزشکی خانواده در بسیاری از موارد از چرخه سلامت جامعه حذف شده و سیستم پزشک خانواده از هر گونه معنی ذاتی کاملا تهی میگردد و صرفا به صورت یک نام بی اثر و یک شیر بی یال و دم و اشکم درمیآید تا فقط در ارایه آمارهای بهداشتی و تنها روی کاغذها همچنان به نام یک طرح کشوری آزمایشی ادامه حیات دهد و در چرخشهای مدیریتی در کارنامهها ثبت شود.
روش مسالهمدار گسترش سیستم و فرهنگ پزشک خانواده قاعدتا میبایست بر ارایه و تدوین طرحهای واقعی و عملی آموزش رسانهای و همگانی جامعه در مورد سیستم ارجاع و فواید آن برای درمان واقعی نسبت به مراجعات مستقیم تخصصی و روشن کردن آسیبهای جدی بار مالی مراجعات غیرلازم بیشمار تخصصی و فوقتخصصی در سطح اول بر پیکره سلامت و آینده نظام بهداشتی استوار باشد. از سویی میبایست از پزشکان خانوادهای که مسوولیتپذیرانه در درمان بیماران و رعایت علمی نظامات ارجاع اهتمام میورزند دفاع تمامقد و از انگیزههای آنان در اجرای درست طرح صیانت صورت گیرد تا از تبدیل آنان به ماشینهای خسته و ناچار مهرزنی جلوگیری گردد. نباید از یاد برد که هر تحول و بهبودی در نظام سلامت به عنایت و ارزشدهی منصفانه به پزشکان عمومی و خانواده به عنوان رکن اساسی سلامت جامعه نیازمند است.
اینکه طرح پزشک خانواده طرحی زمانبر است و نیاز به برنامهریزیهای دقیق و مدبرانه دارد کاملا درست است اما استفاده از آن به عنوان محملی برای پرهیز از عمل- آن هم در میانه راه- و احاله به آینده، سودی جز از دست رفتن فرصتها ندارد.
آنچه به ارتقا سطح سلامت و بهرهوری عادلانه از خدمات بهداشتی درمانی منجر میشود و از اهداف اصلی این طرح بوده است اجرای واقعی و توجه به اصل مهم «نظام ارجاع» است و در غیر این صورت شاید به دلایل متعددی باشد که تنها میتوان گفت دغدغه آیندهنگرانه سلامت جامعه اولویت اول آن نیست.
از: کانال تلگرامی پزشکان و قانون
https://t.me/pezeshkanghanon