دکتر مهران قسمتیزاده، عضو هیات مدیره انجمن پزشکان عمومی ایران
اگر بنویسم که بسیاری از ما سال ۹۷ را با ترس و لرز از آینده و غم و اندوه و ناامیدی شروع کردهایم پْر بیراه ننوشتهام. حداقل روشنفکرهای ایرانی حال و روزی بهتر از این نداشتهاند، اگر با من موافق نیستید بهاریههای امسال نشریات روشنفکری کشورمان را بخوانید، بهاریههایی که باید در ابتدای سال نقش امیدآفرینی برای آینده را داشته باشند و اساساً نوشته میشوند برای اینکه از زایش و تازه شدن حرف بزنند؛ اما بد روزگار باعث شده که یا با افسوس از گذشتهی دور یاد کنند و یا خاطره یک سال پر از مصیبت را مرور.
ما مردم کوچه بازار هم آنقدر در دالانهای پر پیچ و خم تلاش معاش مشغولیم که فرصتی برای مرور آنچه بر ما گذشته و یا تفکر در مورد آنچه بر سرمان خواهد آمد، نداریم. در صحنهی زندگی ما آنچه نقش بازی میکند، فقط غریزهی ادامهی حیات است و تلاشی که ناخودآگاه آدم را به یاد فوتبالیستهایی میاندازد که در زمین توپ را میگیرند و بدون اینکه سرشان را بالا بیاورند شروع میکنند به دویدن و از پیش هم معلوم است که چند متری جلوتر نمیتوانند بروند و بهزودی توپ را از دست خواهند داد و پس از آن، فقط خسته به تماشای بازی دیگران مشغول خواهند شد.
ما را چه شده؟
شاید خستگی عبور از سال گذشته و ترس از بیتدبیری و ناکارآمدی آنانی که انتظار داشتیم با تصمیمات و اعمال خود روزگار بهتری را برای ما رقم بزنند، حال و روزمان را آشفته کرده و امید این عضو همیشگی خانههایمان در بهار را از ما دور کرده؛ آنقدر دور که دیگر کاری از نفس باد صبا هم بر نمیآید.
پس چه کنیم؟
واقعا چه کنیم که حالمان بهتر شود؟ چه کنیم که اگر خوشبختی از ما فاصله گرفته، حداقل امید را به خانههایمان بازگردانیم؟
بهنظرم اگر بخواهیم تغییری حاصل شود بهتر است پیش از رویاپردازی به سبک گذشته پای خود را بر زمین سخت بگذاریم و به خود یادآوری کنیم که:
زمان رودی جاری است و این تعریف ما از آن است که آن را به گذشته، حال و آینده تقسیم میکند و اگر انتظار تغییر در مسیر آن را داریم، چارهای جز تغییر مسیر آب این رود نیست و اگر چرخ زندگی ما به همان روال گذشته بچرخد، رود هم همان مسیر گذشته را خواهد رفت. جریان آب این رود با لحظات زندگی تکتک ما مفهوم پیدا میکند؛ پس باید بپذیریم تا ما تغییر نکنیم مسیر این رود نیز تغییر نخواهد کرد.
باید بپذیریم که مسیر این رود را به تنهایی نمیتوان تغییر داد؛ تغییر، حداقل در پس تغییر لحظات زندگی غالب ما رخ خواهد داد.
ما ایرانیان در طی سالیان شهره شدهایم که کار تیمی بلد نیستیم و آن را تمرین نکردهایم؛ نه شراکتمان به سامان میرسد و نه ورزشهای تیمی موفق داریم.
شاید لازمه تغییر، نه امید بستن به دالان تاریک آیندهای مبهم و نه آرزوی آمدن مردی از درون مه و غبار، بلکه تغییر در رویکرد خودمان به زندگی باشد.
شاید بهتر است در زمین فوتبال زندگی سرمان را بالا بگیریم و دور و بر خودمان را نگاه کنیم. فراموش نکنیم که در صحنهی زندگی میتوان به شیوهی یک تیم بازی کرد، شیوهای از زندگی که ما ایرانیها در گذشتهی خود کمتر آموختهایم و شاید برای درآمدن از این برزخ ناامیدی و ناکارآمدی باید آن را تمرین کنیم؛ شیوهای که شاید بهترین عرصهی تمرین آن بازی در زمین خاکی نهادهای مدنی باشد.
و شاید در سال جدید بهتر باشد به جای امید بستن به مصلحینی که امتحان خود را پس دادهاند و یا بیش از توانشان خود را در زمین خسته کردهاند، به فکر جایگزینی باشیم اما از نه جنس دیگران، بلکه از جنس خودمان و نه در قامت قهرمانان، بلکه در قامت تیمی دست در دست هم.
سال سختی را در پیش رو داریم سالی که با ترس و ناامیدی آغاز شده! بیایید با سری بالا زنجیرهی دستهای درهم تنیدهمان را در نهادهای مدنی خودساخته شکل دهیم. اگر فردایی بهتر را برای فرزندانمان آرزومندیم، فقط به این زنجیره میتوانیم امیدوار باشیم.
منبع: ندای سپید (نشریه نظام پزشکی لاهیجان)