دکتر سونیا معصومی، رییس اسبق انجمن پزشکان عمومی رشت
سایت انجمن پزشکان عمومی ایران: سالهاست با افتخار در کسوت پزشکی عمومی هستم. زمانی که وارد حیطه کار شدم، به اصرار استخدام شدم. ارجوقربی داشتیم و در آن زمان اصل ارجحیت پیشگیری بر درمان بود. زمانی که مطب زدم دوران تلخ جنگ بود و کمبود دارو و وسایل پزشکی؛ ولی ما پزشکان عمومی با دلوجان کار میکردیم؛ چه در بخش خصوصی و چه دولتی.
زمان گذشت. تعداد پزشکان عمومی زیاد شد و به امان خدا رها شدند. باز هم دوران بدی نبود چون اگر شغل دولتی نبود، حداقل خودشان میتوانستند مطبی دایر و طبابت کنند. بهتدریج بهدنبال اشباع مطبها مساله درمان اعتیاد و بهدنبال آن پوست و زیبایی و تبلیغات شرکتهای واردکننده، کمکم پزشکان عمومی را از وظیفه اولیهشان دور کرد و فضای پررقابت، انگیزه مطب زدن را از پزشکان عمومی گرفت. طرحهای مختلف از طرف دولت و تامین اجتماعی مطرح و کلاف سردرگمی ایجاد شد که باعث مهاجرت بسیاری از پزشکان جوان شد.
متاسفانه در سالهای اخیر وضعیت نابهنجاری در پزشکان عمومی مشاهده میشود. من بهعنوان یک پزشک و یک مادر از این وضعیت رنج میبرم و گاهی اشک میریزم. وقتی میبینم این فرزندان جامعه که اکثراً از قشر تیزهوش و با آیکیوی بالا هستند، چگونه برای کسب درآمدی ناچیز از این مطب به آن مطب میروند و شیفتهای طولانی میدهند. متاسفانه اگر باعث دلخوری نشود، نمیدانم چگونه آموزش دیدهاند که درمان و مدیریت بیماران هم کیفیت سابق را ندارد. بدون پیگیری بیشتر، بدون حتی انجام معاینات اولیه! واقعاً دلم میسوزد! هم برای همکاران جوانم، هم برای بیماران. (البته وارد مقوله تخصصی نمیشوم که آن هم جای خود دارد!) کار به اینجا رسیده است که میشنویم در برخی درمانگاهها دستمزد کارکنان درصدی از تزریقات است. نمیدانم در آینده چه بر سر پزشکان جوان و بیماران خواهد آمد، فقط بسیار نگرانم. بسیار هم برای پزشکان که نومیدانه کار میکنند و هم برای بیماران. من از استرس و اضطرابی که این پزشکان دارند نگرانم که حتی برای گرفتن تخصص هم، با توجه به سهمیهها، با محدودیت مواجهاند.
هویت پزشکی عمومی زیر سوال رفته است. آقایانی که در مقامهای بالا هستید، شما که فرزندانتان را از دانشگاههای بیکیفیت کشورهایی مثل مجارستان و… آورده و در دانشکدههای پزشکی داخلی نشاندهاید و با توجه به موقعیتتان مطمئن از تخصص گرفتن و پستهای مدیریتیشان در آینده هستید، لحظهای خودتان را جای پدر و مادرهایی بگذارید که با ذوق و شوق و تحمل هزینههای سنگین بچههایشان پزشک شدهاند و اکنون یاس و نومیدی را در چهره فرزندانشان میبینند! تو را به خدا به فکر این جوانان بااستعداد باشید که برای تخصص گرفتن هم با سیل سهمیهایها روبهرو هستند.
اگر به فکر اینها نیستید، به فکر بیماران بیچاره باشید که دارند به تلی از دارو تبدیل میشوند و بهجای درمان صحیح و منطقی، بدنشان به انبار دارویی تبدیل گشته است. حداقل بهسلامت بیماران و اخلاق پزشکی فکر کنید.