دکتر بابک خطی، طبیب کودکان
سایت انجمن پزشکان عمومی ایران: در طب و درباره بیماریهای مزمن- آسم، برونشیت مزمن، آرتریت روماتویید و مثالهای بیشمار دیگر- موارد زیادی پیش میآید که بیمار به دلایل مختلف مثل احساس عدم تاثیر درمان، احساس نساختن داروها، ترس از بستری شدن، احساس عدم امنیت و راحتی از تعامل با پزشک خود و… درمان را قطع میکند. گاهی مدت این ترک طولانی میشود و طبعاً روند بهبودی متوقف یا حال بیمار بدتر میشود.
برگشت این بیمار به پزشک به هر طریقی از اصرار اطرافیان گرفته تا احساس نیاز خود شخص فرصتی طلایی برای بیمار و پزشک به وجود میآورد تا بیمار دوباره در ریل درمان قرار گرفته و بهسوی بهبود کامل یا نسبی (کنترل بیماری و جلوگیری از پیشرفت آن) به کمک پزشک خود حرکت کند.
در چنین مواردی نباید با لحن عصبانی یا تهدیدآمیز با بیمار برخورد شود یا بهخاطر دیرکرد مراجعه مورد شماتت و تندی قرار گیرد چرا که با این روش تمام رشتههای این فرصت ارزشمند پنبه میشود و مریض پس از خداحافظی و خروج از مطب با دلی شکسته و شخصیتی تحقیرشده معلوم نیست چه زمانی دیگر به این پزشک یا پزشک دیگر مراجعه کند؛ اگر اصلاً مراجعه کند. مضافاً بر اینکه کار پزشک بعدی را هم بسیار دشوار میکند.
درست است که بیمار با ترک درمان زمانی مهم را از دست داده که حتی شاید موجب پیشرفت بیماریاش شده باشد اما بهراستی و در دنیای واقعی از عتاب و خطاب و شماتت بیمار جز بیرونریزی خشمی درونی، در زمینه درمان چه گام مثبتی برداشتهایم؟ هیچ!
پس بهجای سرزنش میتوان با برخورد محترمانه و به روشی همدلانه بازگشت او به روند درمان را مورد ستایش قرار داد و با تمرکز بر اینکه خود او نقش بسیار کلیدی و مهم در درمان دارد عزتنفس و میل او به ادامه درمان را تقویت کرده، او را به روش غیرمستقیم و مؤدبانه از قطع درمان تحذیر داد.
از طرفی نحوه مصرف دارو و عوارض جانبی احتمالی آنها بخش بسیار مهمی از پروسه درمان در همه بیماران خصوصاً بیماران مزمن بوده و اشکال در آن علت بسیاری از موارد قطع درمان است که تحت عنوان «این دارو به من نمیسازد» از سوی بیمار بیان میشود.
در بهترین تشخیصها و انتخاب گزیدهترین داروها هم باید طریقه مصرف دارو و انواع گذرا یا مانای عوارض جانبی و طریقه برخورد با آنها بهطور چهره به چهره با بیمار یا همراه او مطرح و بازخورد مناسب از آموزش آنها گرفته شود.
درباره هدف درمان نیز باید با بیمار صحبت شود. تلقی بسیاری از افراد از درمان بهبودی کامل است. اما از نظر پزشکی معنی درمان بازه وسیعی از کنترل علایم، پیشگیری از پیشرفت بیماری تا بهبودی کامل را در برمیگیرد. بیمار باید بداند این درمان چقدر او را بهتر میکند تا انتظار منطقی داشته باشد و به ویزیتهای پیگیری سر موقع ترغیب شود.
مساله بهظاهر ساده دیگر مدت زمان درمان است که در واقع سوءتفاهم ساده اما گاهی دارای عواقب بین پزشک و بیمار است.
پزشک میداند که بعضی از داروهای تجویزی او باید طولانیمدت مصرف شود و فکر میکند بیمار نیز به این مساله واقف است درحالیکه بعضی بیماران این موضوع را نمیدانند و فکر میکنند یک دوره درمان یا یک بازه زمانی کوتاه برای اهداف درمانی کافی است و همین باعث میشود پس از قطع دارو در کوتاهمدت و از بین رفتن اثرات آهسته بهبودی کلاً از پروسه درمان ناامید و از آن خارج شوند. بنابراین بیمار باید درباره مدت زمان مصرف دارو کاملاً توجیه باشد.
در نهایت اینکه باید به خاطر بسپاریم که بیماران خصوصاً بیماران مزمن افرادی دردمند هستند که بار سالها رنج بیماری را بهدوش میکشند و به مطب پزشک در جستن پناهی آمدهاند.
آنها بیش از هرکس دیگری خواهان کم شدن آلام بیماریشان هستند…
ضمن اینکه بیمار تنها برای گرفتن نسخه به مطب نیامده و یک نگاه همدلانه از سر مهر پزشک خود درمانی مستقل و ازقضا بسیار موثر است کما اینکه این روش اثر تسهیلگری شگرفی هم در پیشرفت اثر درمان طبی تجویزشده برای بیماری دارد و این منش مکمل لازم دانش و امضای ارزشمند هر پزشک حاذقی است.
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را!