باید اذعان کرد که یکی از شایعترین الگوهای تربیتی در والدین و معلمین در واقع تربیت آمرانه یا دیکتاتورمابانه است. به عبارت دیگر کودک را مجبور به اطاعت از خواسته های خود کرده و برای کودک قوانین سختگیرانه بدون انعطاف وضع نموده و اجازه مشارکت کودک در تصمیم گیری ها حتی در موضوعات جزیی هم نمی دهند یا حتی یک دامنه معقول متناسب با سن و منطق موقیعت برای آزمون و خطا در کودک قایل نیستند. در واقع این شیوه تربیتی از دیرباز به صورت سنتی و مستبدانه و بدون اجازه مشارکت کودک در تصمیم گیری به صورت الگوی تنبیه جسمی ( خط کش و چوب و فلک) و تنبیه روانی ( تحقیر و توهین و سرزنش و ایجاد ترس و…) جهت تربیت و کنترل بوده است که خوشبختانه شیوع تنبیه جسمی در دهه های اخیر به شدت کاسته شده است ولی روش های مخرب و غیرعلمی تنبیه روانی مانند تحقیر همچنان به جای روش های تقویت رفتار مثبت و خاموشی رفتار منفی با متدهای نمره دهی و جدول بندی بیشتر به چشم می خورد.
•در واقع تحقیر کردن چه به صورت شوخی و تفریح و چه به صورت جدی، درد فرهنگی جامعه ماست و عادت نامطلوب آموزشی برای بیان توقعات و انتظارات خود از فرزند ( و دیگران) است. تحقیقات نشان داده است که هر فرد در ده سال اول عمر خود به طور متوسط مواجه با حدود ۱۵۰ هزار پیام و واژه منفی می شود و بیشتر این پیام ها با محتوی ” بی عرضه، تنبل، شلخته، دست و پا چلفتی، خنگ، بی شعور، بی مسوولیت، تو هیچی نمیشی، بکن نکن، برو نرو، حرف نزن، نخور، بشین نشین، دست بزن نزن، بجز خرابکاری چیز دیگری بلد نیستی ” است که اکثرا توسط خانواده و در درجه بعدی توسط دوستان و در نهایت از طریق معلم و مدرسه به ذهن کودک تزریق می شود و قاعدتا انباشته شدن مغز با این همه پیام های منفی که خیلی از آنها شاید ناشی از بیش کنترلی افراطی باشد مغز را شرطی منفی کرده و احتمالا خروجی کارکردی مغز مثبت و منطقی و خلاقانه نخواهد شد. بیشتر والدینی که از تحقیر برای کنترل و تربیت کودک استفاده می کنند در واقع آن را روشی برای تلنگر زدن و ترغیب کودک به دگرگونی مثبت و تغییر رفتار تلقی میکنند یا حداقل آن را روشی برای کنترل کودک قلمداد میکنند.
این رفتار والدین را میشود از ۳ جنبه دید : ۱- خود در کودکی با این روش تربیتی بزرگ شده و آن را به فرزند و دیگران منتقل می کنند ۲- دچار ویژگی های خاص شخصیتی مثل خودشیفتگی و همه چیز دانی یا بیش کنترلی ناکارامد و… یا اختلالات روانپزشکی مثل افسردگی و اضطراب و.. هستند که این سبک شخصیتی خود را به فرزند منتقل می کنند ۳- فاقد مهارت های فرزند پروری هستند یا فرزند مشکل ساز دارند و گاها ترکیب مختلفی از این سه عامل. غافل از اینکه ردپای تحقیر در بسیاری از اختلالات و انحرافات روانشناختی دیده می شود و تاثیرات منفی آن در شکل گیری شخصیت سالم در مقالات متعدد به اثبات رسیده است. تحقیقات نشان داده است که این احساسات و تجربیات منفی هم در سطح شناختی و هم سطح هیجانی با مکانیسم دفاعی انکار و سرکوب برای کاهش رنج و اضطراب ناشی از آن درونی شده و به صورت عقده یا حس حقارت در فرد نهادینه می شود مخصوصا در کودکان و نوجوانان که بسیار حساس بوده و از بلوغ روانشناختی لازم برای استفاده از مکانیسم های دفاعی پخته برای مقابله با این رفتار مخرب برخوردار نیستند و بنابراین کودکان که والدین خود را تنها منبع مطمئن حمایتی و سخنان آنها را آیه منزل میدانند این پیام های تحقیر آمیز را بتدریج باور و نهادینه کرده و به صورت جزء شخصیتی آنها درخواهد آمد و گاها همین عقده باعث صرف کردن وقت خود جهت تلافی و انتقام از تحقیرکننده خواهد شد..
در واقع تحقیر نوعی خشونت روانی علیه انسان دیگر است و به صورت زخم زبان و نیشخند و کنایه و اسم گذاشتن روی فرد و مقایسه دیده می شود و اشکال مختلف دارد :
۱- تحقیر کلامی مستقیم ( بی عرضه، شلخته)
۲- تحقیر کلامی غیرمستقیم ( ببین پسر همسایه چقدر درس خوان است، کاش اون پسر من بود)
۳- تحقیر غیرکلامی ( نیشخند، پوزخند، نگاه تند و تیز، بی اعتنایی به صحبت ها، عدم اجازه به حرف زدن)
تحقیقات نشان می دهد تحقیر نه تنها هیچگونه اثر مثبت و ماندگار تغییر رفتار در جهت مطلوب ندارد بلکه عوارض متعدد جسمی و روانشناختی ایجاد می کند
. کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس و در نتیجه اختلال در احترام به خود و دیگران و کاهش مهارت ها ارتباطی و ایجاد رقابت ناسالم و با دیگران دچار مشکلات عدیده عاطفی و ارتباطی شدن و گاها برعکس مهرطلبی افراطی و حتی انزوا و گوشه گیری
. استفاده از رفتار پر خطر برای اثبات توانمندی و جبران سرخوردگی ها و گرویدن به گروهها مخصوصا گروههای خاص در صورت تایید شدن و اقناع نیاز تایید
. ارتباط کودک با بزرگسالان دیگر که بازخورد مثبت به کودک می دهند و بالا رفتن احتمال سوء استفاده فیزیکی و روانی
. شکاف عاطفی با والدین و احتمال ادامه این داستان در بزرگسالی و عدم محبت فرزند به والد
. احتمال انتقال همین روش تربیتی به کودک و همسر و اطرافیان خود
. انواع اختلالات روانشاختی مثل شب ادراری و درد های روان تنی یا اختلالات جسمی مثل تضعیف سیستم ایمنی و تسهیل شکل گیری بسیاری از بیماری های قلبی و گوارشی.
البته قابل ذکر است که تحقیر با انتقاد سازنده تفاوت دارد. در تحقیر رابطه بر مبنای برد-باخت شکل میگیرد ولی در انتقاد سازنده بر مبنای برد-برد. به عبارتی دیگر در تحقیر اشاره به نقاط ضعف و حتی بزرگنمایی آن وجود دارد ولی در انتقاد سازنده اشاره هم به نقاط قوت و هم نقاط ضعف و ارائه راهکار برای تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف دیده می شود