دکتر حمید طهماسبی پور – رییس کمیته تشکیلات انجمن پزشکان عمومی ایران
چرا پزشکان عمومی متفرقاند؟ چرا تشکیلات منسجم و یکپارچهای ندارند؟ چرا درک مشترکی از منافع خود ندارند؟ چرا جمع نمیشوند؟ چرا یکی نمیشوند؟ و دهها چراهای دیگر مدتهاست ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده است. در پاسخ به چراهای فوق، دلایل زیر را مطرح میکنند:
۱. پزشکان عمومی قشر روشنفکر و نخبهای هستند؛ روشنفکرها اغلب فردگرا، خودرای و انضباطناپذیرند.
۲. پزشکان عمومی جمعیت زیادی هستند؛ در گوشه و کنار مملکت از دورافتادهترین روستا گرفته تا پایتخت پراکندهاند؛ جمع کردن آنها در یک نهاد مدنی و صنفی کار مشکل و غیرممکنی است.
۳. پزشکان عمومی از صبح تا شب برای تامین معاش خود و خانوادهشان باید کار کنند؛ وقتی برای فعالیت صنفی و مدنی ندارند.
اما اگر به این خصوصیات از زاویهی دیگری نگاه شود، نهتنها «تهدید» محسوب نمیشوند بلکه «فرصت»هایی هستند که بهسادگی نادیده گرفته شدهاند. با نگرش صحیح به این ویژگیها، میتوان و باید مهمترین و موثرترین نهاد مدنی– صنفی را بهوجود آورد. اگر نگاهمان را عوض کنیم:
۱. پزشکان عمومی قشر فرهیخته و تحصیلکردهای هستند که منافع خود را در مصالح جمع میبینند و سریعتر از سایر اقشار حق و حقوق قانونی خود را تشخیص میدهند.
۲. پزشکان عمومی با جمعیتی افزون بر ۶۰–۵۰ هزار نفر، بزرگترین گروه جامعهی پزشکی هستند. با تکیه بر این جمعیت، میتوان بزرگترین نهاد مدنی– صنفی را با نقشی موثر و تعیین کننده در نظام سلامت پدید آورد.
۳. محوریت و رهبری خط مقدم جبههی خدمات سطح اول سلامت بهعهدهی پزشکان عمومی است. امروزه مشخص شده مراکز سطح ۲ و ۳ حتی در بهترین شرایط عملکرد، در ارتقای سلامت موثر نخواهند بود و تجربه نشان داده وفور تجهیزات، تکنولوژی و دارو بهتنهایی ارتقای خدمات سلامت را بهدنبال نخواهد داشت، بلکه بهکارگیری تیمهای سلامت به رهبری پزشکان عمومی است که استانداردهای سلامت را بهبود میبخشد.
با این دیدگاه، میبینیم پتانسیل عظیمی در جامعهی پزشکان عمومی نهفته است: جمعیتی گسترده، موثر و فرهیخته که در صورت متشکل شدن، تاثیر عمیقی بر روند تکاملی نظام سلامت خواهد داشت. اما متاسفانه فرسنگها فاصله میان این «رویا» تا واقعیت وجود دارد و باز میرسیم به همان پرسش اساسی: چرا جمع نمیشویم؟
چرا جمع نمیشویم؟
پزشکان عمومی جزو اقشار متوسط، بینابینی یا میانهحال جامعه هستند. فشارهای اقتصادی تاثیر شکنندهای بر زندگی و معیشت آنان دارد. از سویی تلاش میکنند حوزهی فعالیت خود را به سطوح بالاتر (تخصصی و نیمهتخصصی) ارتقا دهند و شوربختانه از سوی دیگر، حوزهی اختیارات واقعی آنان دایماً توسط اقشار فرودستتر (لیسانسههای پروانهدار) مورد تعدی واقع میشود. در حالی که طبق بررسیهای بهعمل آمده و مطالعات انجام شده، ۸۰–۷۰ درصد خدمات بهداشتی– درمانی در سطح اول نظام سلامت، یعنی همان طب عمومی و پایه، جزو حیطهی اختیارات و مسوولیت پزشکان عمومی قرار دارد، اما متاسفانه طی سالیان گذشته و البته به دلایل گوناگون این عرصه تنگتر و تنگتر شده است؛ دلایلی چون تبلیغ افراطی تخصصگرایی، عدم نظارت امور درمان بر فعالیت گروههای پزشکی و از همه مهمتر بیتوجهی پزشکان عمومی در پاسداری از طب عمومی که حوزهی تخصصی فعالیت آنان بود، باعث محدود شدن فعالیتشان تا کمتر از ۲۰ درصد خدمات سطح اول شده است.
پزشکان عمومی سالهای متمادی به منافع خود بیتوجه بودند و از جمع شدن در تشکل صنفی اکراه داشتند. حساسیت نداشتن نسبت به منافع و سرنوشت خود نهتنها موجب اشغال جای آنها در حوزهی خدمات توسط گروههای پزشکی دیگر (لیسانسههای پروانهدار و متخصصین) شد، بلکه بخش اعظمی از اعتماد و اقبال عمومی مردم و مسوولان را نیز از بین برد.
فعالان و مسوولان صنفی نیز در سالیان گذشته بهعلت نداشتن سیاست راهبردی مشخص، اغلب به دنبالهروی و خردهکاری مشغول بودند. گاهی «بله قربان»گوی مراکز قدرت در دستگاههای دولتی و نیمهدولتی بودند و گاه نیز مخالفت با هر طرح و برنامهی اصلاح نظام سلامت را وظیفهی صنفی خود میدانستند. عدم ارتباط ارگانیک با بدنهی صنفی، عدم شناخت از مصایب و مشکلات جامعهی پزشکی و عدم شناخت درست از سیر تحول نظام سلامت کشور، آنان را در پیلهای قرار داده بود که خود به دور خویش تنیده بودند.
متاسفانه مدتهاست در تبلیغات رسمی وغیررسمی وانمود میشود پزشکان عمومی از درمان سادهترین بیماریها نیز عاجزند. پایین بودن سطح دانش پزشکی آنها، عدم توجه جدی به بیماران، نسخههای کلیشهای، اصرار به تجویز داروهای غیرضروری تزریقی، قصور و سهلانگاری در درمان بیماران و دهها ایراد دیگر، مواردی است که موجب تنزل شان و منزلت پزشکان عمومی در جامعه شده است. بدون شک رفتار حرفهای و اجتماعی پزشکان عمومی در پدید آمدن چنین دیدگاههایی در جامعه بیتاثیر نبوده است. اتفاقاتی که این روزها برای کلینیکهای ترک اعتیاد و پوست و زیبایی پزشکان عمومی افتاده، گواهی است بر این مدعا. تخلف درصدی از این کلینیکها موجودیت کل آنها را بهخطر انداخته و متاسفانه کل جامعهی پزشکان عمومی را نیز از عواقب آن بینصیب نگذاشته است. فرصتهایی که بهسادگی تبدیل به تهدید شده است.
آیا میتوان جمع شد؟
بهنظر میرسد دلیل اساسی و بنیادی عدم تشکل پزشکان عمومی، اختلاف در منافع مادی آنان باشد. امروزه پزشکان عمومی در حوزههای مختلفی به فعالیت پزشکی مشغولاند؛ بخشی در درمانگاههای دولتی و نیمهدولتی و بخشی در درمانگاهها و مطبهای خصوصی؛ جمعی پزشک خانوادهی روستایی هستند و جمعی پزشک خانوادهی شهری؛ عدهای کلینیک ترک اعتیاد دارند و عدهای کلینیک پوست و زیبایی؛ برخی در ادارات دولتی کار ستادی و مدیریتی میکنند و برخی در طب مکمل و طب کار و… .
هر یک از این حوزهها نیز مواهب و مصایب خاص خود را دارند. اختلاف منافع باعث تنوع دیدگاههای صنفی و دستهبندیهای گروهی شده و آیندهنگریهای متفاوتی در میان پزشکان عمومی بهوجود آورده است. پزشکان فعال در برخی از این حوزهها در حال تشکیل تشکل صنفی خاص خود بوده و احتمالاً تصور میکنند اگر راهشان را از سایر پزشکان عمومی جدا کنند، بهتر به مقصد میرسند. بیشک درستی یا نادرستی این تصور را گذشت زمان نشان خواهد داد. با نگاهی به اوضاع آشفتهی نظام سلامت فعلی، بهنظر میرسد چند تکه شدن بهنفع جامعهی پزشکان عمومی نباشد. پیاده شدن از یک کشتی نسبتاً مطمئن و خود را با زورقی از چوبهای عاریتی به امواج توفان سپردن، قابل تامل است!
آیا امیدی به جمع شدن هست؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به برخی پرسشهای مهم و اساسی پاسخ داد:
۱. آیا شرایط فعلی جامعهی پزشکان عمومی مطلوب است؟
۲. آیا سیر تحولات نظام سلامت کشور در جهت منافع و ارتقای جایگاه پزشکان عمومی پیش میرود؟
با اندکی تعمق در اوضاع آشفتهی بهداشت و درمان کشور (گذشته و آیندهی پیش رو) پاسخ به هر دو پرسش منفی است. کافی است کمی به آمار مهاجرت پزشکان عمومی به خارج از کشور یا ورود پزشکان عمومی به فعالیتهای غیرمرتبط با پزشکی نگاه کنیم. همچنین با نگاهی به وضعیت پزشکان عمومی که به کار طبابت در بخشهای دولتی و خصوصی مشغولاند، دیده میشود روز به روز به علت فشارهای اقتصادی، عدم درآمد کافی و تنگناهای معیشتی، جمع کثیری از پزشکان عمومی بهسوی فقر و تنگدستی کشیده میشوند. فاصلهی درآمدی پزشکان عمومی و متخصصان روزانه بیشتر میشود. اگر در کشورهای دارای نظام سلامت پویا و منسجم، نسبت درآمد متخصصان به عمومیها حداکثر دوبرابر است، در اینجا حتی تا چند ده برابر هم میرسد.
پزشکان عمومی و بازسازی هویت صنفی
اکنون این پرسش مطرح است:
شان و منزلت خدشهدار شده پزشکان عمومی از چه راهی قابل بازسازی است؟
پاسخ به این پرسش کلیدی راهگشای بسیاری از معضلاتی است که امروزه جامعهی پزشکان عمومی با آن دست به گریبان است. بهنظر نگارنده تنها و تنها یک راه برای بازسازی جایگاه و شخصیت واقعی پزشکان عمومی وجود دارد و آن «احیای طب عمومی و پایه» است. وقتی خدمات سطح اول سلامت، حوزهی عمل پزشکان عمومی است و این خدمات که بهداشت، پیشگیری و درمان ۸۰–۷۰ درصد خدمات نظام سلامت را در برمیگیرد مورد تجاوز و تعدی گروههای دیگر پزشکی واقع میشود، رسالت اصلی پزشکان عمومی پاسداری از حوزهی عمل قانونی خویش است. احیای طب عمومی بر اساس تجارب گذشتهی داخلی، قوانین بالادستی و خوشبختانه تاکیدات اخیر مقامات عالی کشور یعنی ارایهی «بستهی جامع خدمات پایهی سلامت» به آحاد مردم از طریق «سطحبندی خدمات و نظام ارجاع با محوریت پزشک خانواده» قابل دسترسی است. سازمان جهانی بهداشت نیز با تکیه بر تجارب دهها کشور جهان، استقرار این نظام را بهترین روش اصلاح نظام سلامت و موثرترین شیوهی ممکن برای ارتقای سلامت عمومی میداند.
تاکید بر اجرای سطحبندی خدمات، ارجاع و پزشک خانواده با محوریت پزشکان عمومی و اولویت بخش خصوصی امروزه نیاز جامعه و اساسیترین روش اصلاح نظام سلامت کشور است.
پزشکان عمومی در مرحلهی دشوار و آزمون حساسی بهسر میبرند. از سویی، اقبال عمومی برای اصلاح وضعیت آشفتهی بهداشت و درمان کشور، وجود قوانین راهگشا و تجربهی اجرای پزشک خانوادهی شهری و روستایی (علیرغم انتقادات و نواقص اجرایی) فرصتهایی برای نقشآفرینی محوری پزشکان عمومی فراهم کرده است. از سوی دیگر، وجود رقبایی که مترصد اشغال حوزهی فعالیت و جایگاه پزشکان عمومی و حذف آنان از زنجیرهی خدمات و نظام سلامت هستند، تهدیدات جدی فراروی آیندهی پزشکی عمومی است.
پزشکان عمومی میتوانند و باید برای بازسازی نقش محوری خود در اصلاح نظام سلامت و ارتقای سلامت جامعه و تضمین آتیهی پایدار و افزایش جایگاه اجتماعی خود حول محور شعار راهبردی اجرای سراسری سطحبندی خدمات و نظام ارجاع با محوریت پزشک خانواده متشکل شوند. خدمات جانبی مانند ترک اعتیاد، طب مکمل، طب کار، مراقبتهای پوست و سایر توانمندیهای پزشکان عمومی نیز میباید بهعنوان فرصتهایی تلقی شود که طی روندی با ادغام در پزشک خانواده، به ارتقای سلامت جامعه بیانجامد.
پزشکان متخصص متولی دارند نه اینکه خودشان منسجمند وقتی یه پزشک عمومی نتواند قص سولفاسالازین تجویز کند وقتی دست ما رو بستن وداروهای کم خطر و موثر در درمان رو ما نمیتوانیم تجویز کنیم نمیتوانیم سی تی ام آرآی وحتی فیزیوتراپی تجویز کنیم … ضمنا کاش این پسوند عمومی رو نداشتیم کارشناس ارشد در جامعه بی شعور ما جایگاهش بالاتر است