دکتر عزت ا… گل علیزاده، نائب رئیس انجمن پزشکان عمومی در گفتگویی با روزنامه سپید از اهمیت نقش پزشکان عمومی و ضرورت توجه به سیستم ارجاع سخن گفته است. با هم این گفتگو را می خوانیم:
عدم امنیت شغلی پزشکان چطور برطرف میشود؟
بحث بین بیمار و پزشک مبحث بسیار مهمی است. هرگونه اقدامی که این اعتماد را از بین ببرد، ناپسند است. در دیداری که رئیس کل و اعضای شورای عالی سال ۹۲ با مقام معظم رهبری داشتند، ایشان هم تأکید کردند که کاری نباید انجام بگیرد که در این اعتماد خدشه ایجاد شود. متأسفانه در یکی دو سال اخیر ما شاهد اقداماتی از سوی رسانهها خصوصاً رسانه ملی، برخی از صحبتهای مسئولین مملکتی و رفتارهایی که با برخی از همکاران ما صورت میگیرد بودهایم که باعث شده است، امنیت شغلی در جامعه پزشکی به خطر بیفتد.
خوشبختانه در یک نظرسنجی انجام شده در بین مردم جامعه پزشکی رتبه دوم را در بین اعتماد بین مردم کسب کرده است که در این نظرسنجی معلمین رتبه اول را داشتهاند. این نشان میدهد مردم به جامعه پزشکی اعتماد دارند، ولی با اقداماتی که اخیراً صورت گرفته این اعتماد به خطر افتاده و دود آن اول از همه در چشم خود مردم خواهد رفت. پس اگر تخلفی وجود دارد که در هر صنفی وجود دارد خوشبختانه در جامعه پزشکی میزان بسیار پایینی دارد.
تخلفات بین ۲ تا ۵ درصد است و حتی آمار شکایتهایی که از پزشکان انجام میگیرد، بسیار ناچیز است. اما متأسفانه به حدی بزرگنمایی میشود که انگار به کل جامعه پزشکی تعمیم داده میشود. اعزامهایی که ما به خارج از کشور داشتیم به اندازه انگشتان دست هم نمیرسد. خوب جامعه پزشکی در اوج تحریمها توانستهاند علم را به همچین سطحی برسانند و این قابل تقدیر است. تا پیش از این هم تعرفهها، مقادیری غیرواقعی بودند. حالا دولت جدید به بحث تعرفه ها توجه کرده و خواسته آنان را اصلاح کند. ببینید چه هجمهای هم به سوی دولت و هم به جامعه پزشکی درست شده است. تمامی این موارد باعث شده جامعه پزشکی کشور احساس عدم امنیت کند. این جامعه تنها میخواهد در نهایت آرامش به کار خود ادامه دهد و به دور از هرگونه حاشیه باشد. اگر خدمتی ارائه میدهند انتظار ندارند به حریم آنها تعرضی شود و مورد اهانت و برخورد فیزیکی قرار بگیرند.
این مسئله که پزشکان عمومی میگویند، مراجعه به آنها بسیار کم است از همین مسئله عدم اعتماد ناشی می شود؟
نه بحث اعتماد نیست. اینجا سیاستگذاری و تبلیغات غلط از سوی رسانهها و مسئولین وارد میشود. در تمام دنیا به این گونه که نیست که فردی بتواند دفترچه بیمه خود را بردارد و پیش هر متخصص و فوقتخصص که خواست برود. هیچ جای دنیا حتی در سرمایهدارترین کشورها اینگونه نیست. منابع انسانی و متخصص ما محدود هستند و باید برنامهریزی صحیح روی آنها انجام شود.
تجربه دنیا میگوید ۸۵ تا ۹۵ درصد خدمات پزشکی توسط پزشکان عمومی قابل درمان هستند. ۱۰ تا ۱۵ درصد متخصص بیشتر لازم نیست. مطمئناً خدمتی که یک پزشک عمومی میتواند به افراد داشته باشد، هم برای دولت و هم برای مردم ارزانتر و به صرفهتر درمیآید. مراجعه مریض سرماخورده به پزشک عمومی، بسیار به صرفه تر است تا اینکه به متخصص رجوع کند، متخصصی که تربیت شده تا بیماران حاد و با بیماری های دشوار را معالجه کند. همین متخصص را هم در شرایطی که بیماری فردی حاد باشد پزشک عمومی باید معرفی کند و بیمار را به متخصص ارجاع دهد.
قطعاً تمامی آزمایشاتی که یک پزشک عمومی مینویسد از متخصصین هزینه کمتری دارد. هر اقدامی که انجام میدهد به نفع مردم و دولت است. نیاز ما به سیستم ارجاع و سطحبندی پزشکان عمومی در سطح اول از همین موضوع نشأت میگیرد. ما در حال حاضر خیلی از منابع ما دارد در تخصص هزینه می شود. روزی باید برسد که اکثریت هزینه ما در بخش پیشگیری و نه درمان هزینه شود و مردم پیش از هرکسی به پزشک عمومی مراجعه کنند. م
شکلات دیگری که در جامعه وجود دارد، نبود سواد بهداشتی مردم ماست. مردم اطلاعات بسیار پایینی در مورد بهداشت دارند. در جهت افزایش سلامت بهداشتی مردم باید آموزشهای عمومی صورت بگیرد. من معتقدم هزینههای ما باید در حوزه پیشگیری، سلامت و بهداشت هزینه شود تا هزینه کمتری در بخش درمان داشته باشیم. شما اگر امروز بتوانید مریضی را از ابتلا به دیابت نجات دهید، از بسیاری از هزینههای وی در صورت ابتلا خودداری کردهاید و به غیر از آن شما فردی را از حیض انتفاع خارج کردهاید. فردی که میتوانست خدمت مناسبی داشته باشد با هزینه بسیار وبال گردن جامعه میشود.
حالا نکتهای که وجود دارد این است که چرا مراجعه به پزشکان عمومی کمتر صورت میپذیرد، این است که ما کانال را باز گذاشتهایم که افراد بتوانند به انتخاب خود پیش متخصص و فوق تخصص بروند. از سوی دیگر در هر برنامه تلویزیونی که پزشکی صحبت میکند، مردم دیگر اعتمادی که گذشته به او داشتند را ندارند.
در این فرهنگ سازی همه رسانهها و مسئولین مقصرند. در صورتی که در گذشته اینگونه نبود. در دهه ۶۰ این همه متخصص نداشتیم و همگی مردم به همان پزشک عمومی مراجعه میکردند. متأسفانه در کنار این قضیه وقتی در زمینه آموزش کمیت دانشجو مد نظر قرار گرفت، کیفیت نیز پایین آمد. الان وزارت بهداشت برنامههایی در جهت بازنگری کل پروتکل آموزش دارد.
امکان دارد پزشکان هفت سال در دانشگاه تحصیل کند و با بیماریهایی آشنا شود که اصلاً در کشور با آنها مواجه نیستیم و هیچ به کارش نمیآید. از ضروریات دیگر ما همین بازنگری در پروتکل آموزش پزشکی کشور است. در قانون پنجم توسعه نیز به آن تأکید شده است که بحث آمایش سلامت سرزمین مورد توجه صورت بگیرد.
آمایش سرزمینی، آموزش پزشکی یعنی هر دانشگاهی در هر استانی بر اساس نیازهایش به دانشجویان آموزش داده شود. اگر این اتفاق بیفتد ما فارغالتحصیلانی خواهیم داشت که کارایی ومهارت بیشتری دارند. در سالهای نه چندان دور پزشکان عمومی ما آپاندیس و لوزه را هم عمل میکردند و ما سال به سال با بخشنامههایی که دادیم وضع را تهدید کردیم. اگر سیاستگذار نظام سلامت قرار است، پزشک عمومی یا پزشک خانواده را بازیگر اصلی نظام سلامت کند، باید هم از نظر آموزشی و هم از نظر مهارتی و معیشتی به وی توجه ویژه شود. بخشنامهها و قوانینی که گذاشته میشود کسی که میخواهد سوبسیدی از دولت بگیرد از سطح یک نظام ارجاع شروع میکند. بقیه که نمیخواهند این هزینه را از جیب پرداخت کنند.
به نظر شما تا زمانی که سیستم ارجاع صورت بگیرد پیشنهاد چیست؟
سیاستگذاری درست باید صورت بگیرد. کمربند ایمنی سالها پیش ساخته شده و در اتومبیل بیاستفاده مانده بود، اما زمانی به کار آمد که تبلیغات درست انجام شد و انیمیشنها به مردم نشان داده شد و همزمان قوانین سفت و سخت برای مردم وضع شد. اگر ما بخشی از رفتارها را قانونمدار کنیم، همه چیز درست میشود. بنابراین ضمن فرهنگسازی قوانینی هم باید وضع شود که مردم را مجبور به همکاری کند. در غیر این صورت بلبشویی در نظام سلامت به وجود می آید که تصحیح آن مشکل است.