فریبا خاناحمدی (روزنامه ایران)
پزشکان عمومی وضعشان خوب نیست. سرشان خلوت است. به قول قدیمیها دیگر دخلشان با خرجشان نمیخواند. با وجود اینکه جمعیت این پزشکان بیش از یک سوم از جامعه پزشکان را تشکیل میدهد ولی در طرح تحول سلامت جایگاه خاصی ندارند. رعایت نشدن نظام ارجاع از یکسو و مراجعه غیر اصولی برخی بیماران برای آگاهی از بیماری خود به پزشکان متخصص از سوی دیگر به امنیت شغلی این قشر از پزشکان لطمات جبران ناپذیری وارد کرده است.
پس از به اجرا درآمدن طرح تحول سلامت و دعوت از پزشکان متخصص در بیمارستانهای دولتی با دریافتی بالا و البته حق ویزیت پایین، مردم تمایل بسیار زیادی برای مراجعه به متخصصان و فوق تخصصها پیدا کردهاند و ممکن است این روند در آینده نزدیک منجر به بیکاری پزشکان عمومی شود.
مراجعه مستقیم به پزشک متخصص
بیمارستان شلوغ است. روی نیمکتها جا نیست. مقابل اتاق هر پزشک کلی آدم صف بسته. یکی سرش درد میکند. یکی کلیهاش را گرفته، چند نفری عکس رادیولوژیشان را به هم نشان میدهند. آن طرفتر هم مقابل پذیرش غلغلهای بپاست! معلوم نیست چه خبر است؟ این همه آدم اینجا چه میکنند؟ چرا بیمارستانهای دولتی این همه شلوغ است؟سؤالی که حتی مسئولان از خود میپرسند.
برای پاسخ به این سؤالات بیمارستانی را بهصورت تصادفی انتخاب میکنیم تا ببینیم چرا مراجعه به بالاترین حد خود رسیده است. به بیمارستانی در منطقه امیرآباد میرویم. اینجا برای خودش شهری است. عدهای با ساک و کوله پشتی در محوطه بیرون اورژانس نشستهاند. معلوم است از راه دوری آمدهاند. از زنی که جاجیم کوچکی زیر درخت پهن کرده میپرسم که از کجا آمده و چه مشکلی دارند؟
«از همدان آمدهایم. پسر کوچکم ۱۵سال دارد هر از گاهی سرش درد میگیرد. نگران شدیم که خدای نکرده مریضی ناجوری نداشته باشد به همین خاطر امروز بعد از اذان صبح حرکت کردیم و آمدیم تهران، ولی دیر رسیدیم و نوبت به ما نرسید. شوهرم رفته تا ببیند میتواند هرجور شده از منشی وقت بگیرد؟»
از او میپرسم آیا پسرش را در شهر خودشان پیش دکترعمومی یا متخصص بردهاند؟ او سگرمههایش درهم میرود و جواب میدهد: «نه بابا برای چی؟ تهران دکترهایش بهتر از شهر خودمان است گفتیم کارمان بیفایده است که اول دکتر عمومی برویم و چند روزی وقت تلف کنیم. یکراست آمدیم تهران پیش دکتر مغز و اعصاب تا علت سردردهای پسرم را تشخیص دهد.» وقتی داخل بیمارستان میرویم شلوغیاش بیشباهت به مراکز خرید نیست. انبوهی از مردم در حال رفت و آمدند و از پلهها بالا و پایین میروند. از پذیرش به صندوق. از اتاق دکترمتخصص گوارش به آندوسکوپی و…
جلوی اتاق متخصص گوش و حلق و بینی شلوغتر از اتاقهای دیگر است. پیرمردی که کلاه سفیدش را از روی سرش بر میدارد و میزند روی پایش و از بیحوصلگی گه گاهی به زنش لیچار میگوید نظرم را جلب میکند. کنارش میروم و میپرسم حاج آقا چرا اینقدر بیحوصلهای؟
«دو روز پیش حمام رفتم و آب توی گوشم ماند. از دیروز گوشم درد میکند و دردش خیلی اذیتم میکند. حاج خانم گیر داد که بیاییم بیمارستان. نمیخواستم بیایم، میدانستم اگر بیمارستان بیاییم چند ساعتی اسیر میشویم. سر کوچه خودمان دکتر هست. ۱۰ سال است میشناسمش. دکتر خوبی است هر وقت مریض میشوم پیش او میروم. دیروز هم میخواستم بروم و گوشم را نشان بدهم که زنم نگذاشت. میگفت این دکتر عمومی است از گوش سردر نمیآورد. حالا امروز از ساعت ۷ صبح آمدیم اینجا و نوبت گرفتهایم. الان چند ساعت است که اینجا نشستهایم. مگر من پیرمرد چقدر توان دارم که از صبح ساعت ۷ تا الان منتظر بنشینم؟»
برایم جالب است که چرا برخی از مردم فکر میکنند پزشکان عمومی از سایر بیماریها اطلاعی ندارند. نمونهاش همسر این حاج آقا! یادم میآید تا همین چند سال پیش بیشتر خانوادهها نزد پزشکانی میرفتند که در محل زندگیشان طبابت میکردند و به نوعی این پزشکان برایشان حکم پزشک خانوادگی را داشتند و اگر آنها تشخیص میدادند که درمان بیماری باید از سوی پزشک متخصصی صورت بگیرد با مشاوره وی پیش دکتر دیگری میرفتند ولی حالا ماجرا فرق کرده.
پیرزنی که معلوم نیست به چه کسی بد و بیراه میگوید نمیداند چطور از بیمارستان خارج شود. یک دستش کیف است. دست دیگرش هم عکسهای آندوسکوپی. از راه رفتنش و حرفهایی که زیرلب میزند کاملاً مشخص است اعصاب ندارد. کمکش میکنم تا راه خروج را پیدا کند. پیش از اینکه چیزی از او بپرسم خودش میگوید. «معلوم نیست چه کار میکنند این دکترها! اصلاً گوش به حرف آدم نمیدهند. فقط خرج میتراشند. خدا نکند آدم پاش به بیمارستان برسد باید دار و ندارش را بدهد و برود. چند روزی معدهام درد میکرد به اصرار عروسم آمدم بیمارستان پیش دکتر متخصص گوارش. کاری با گرفتن نوبت و شلوغی ندارم که پدرم درآمد. وقتی نوبتم شد و رفتم داخل اتاق، انگار دکتر وقت نداشت سریع پرسید چه مشکلی دارم. در حالی که هنوز یک دقیقه نبود که داشتم درد معدهام را توضیح میدادم توی دفترچهام آندوسکوپی و چندتا آزمایش دیگر نوشت و گفت برو اینها را انجام بده و بیا تا ببینم مشکلت چه چیزی است. بماند که سر این آزمایشها چند روزی علاف شدم، توی این وضعیت بیپولی کلی خرج آزمایشهایم شد آخرش هم دکتر گفت هیچ مشکلی ندارم و احتمالاً معدهام به بعضی مواد غذایی حساسیت دارد. خب اگر تشخیصش این است چرا به جای ۵ دقیقه ویزیت این همه برایم خرج تراشید.»
کمرنگ بودن نظام ارجاع دربخش درمان
تا چند سال پیش بیمارستانها این همه شلوغ نبودند ولی حالا وضعیت فرق کرده. از زمانی که پزشکان متخصص در بیمارستانهای دولتی مشغول بهکار شدهاند و تعرفههای ویزیتشان پایینتر از چیزی است که میشود فکرش را کرد، مردم با بروز نشانه هر بیماری مثل ترش کردن معده، سر درد، گوش درد، دل درد یا حتی سرماخوردگیهای فصلی بدون اینکه به پزشک عمومی مراجعه کنند مستقیم نزد پزشک متخصص میروند و این یعنی بیاهمیت دانستن پزشک عمومی در نظام ارجاع. پزشکان عمومی هم گلایه مندند و میگویند به نظام ارجاع در کشور از قدیم بهایی داده نمیشد و حالا هم با توجه به اینکه در طرح به اجرا درآمده جایگاهی برایشان در نظر گرفته نشده است بیماران کمتری به مطب آنها رفت و آمد دارند. یکی از همین پزشکان عمومی میگوید: «اگر پزشک عمومی پیشینه خوبی داشته باشد یا به قول معروف در شهر خودش اسم و رسمی دست و پا کرده باشد در بهترین حالت روزی ۲۰ مریض را ویزیت میکند و درآمدش به زحمت به ۳ میلیون در ماه میرسد.»
ایرج خسرونیا رئیس انجمن متخصصان داخلی جزو پزشکانی است که به نبود نظام ارجاع در بخش سلامت کشور اعتراض دارد و میگوید: «در هیچ جای دنیا مردم براحتی به پزشک متخصص و فوق تخصص دسترسی ندارند مثلاً در امریکا و کانادا ۳ماه طول میکشد تا بیمار ازسوی پزشک عمومی به پزشک متخصص معرفی شود یعنی یک بیمار برای علت بیماری خود باید ابتدا به پزشک عمومی مراجعه کند و تحت نظر وی باشد تا علت دقیق بیماری تشخیص داده شود و در ادامه در صورت نیاز به درمان ویژه به پزشک متخصص ارجاع میشود. اما در ایران مردم با کوچکترین علامت بیماری به پزشک متخصص و فوق تخصص که باید در بخش علمی و تحقیقاتی کار کند، مراجعه میکنند و این کار باعث میشود سر پزشک متخصص شلوغ شود و نتواند کار تحقیقاتی خود را بخوبی انجام دهد. پزشک عمومی باید در سطح اول و دوم درمان باشد ولی همین ضعفها و ناآگاهیها موجب شده از ۷۰هزار پزشک عمومی عده زیادی بیکار و از گردونه طبابت خارج شوند. مردم فکر میکنند اگر برای تشخیص بیماری به پزشک متخصص مراجعه کنند زودتر به نتیجه میرسند ولی عملاً همیشه اینطور نیست چرا که پزشکان متخصص در یک رشته خاص تبحر پیدا کردهاند ولی پزشک عمومی با توجه به تجاربی که دارد و اختصاص زمان بیشتر به بیمار و معاینه کلی در تشخیص ابتدایی و سایر بیماریهای نهفته میتواند مفیدتر باشد.»
دکتر فرزاد فرقان، پزشک عمومی که ۲۰ سالی است در شهر فومن طبابت میکند درباره افزایش هزینه بیماران به خاطر رعایت نشدن نظام ارجاع میگوید: «در نگاه نخست به نظر میرسد هزینههای بیماران در مراجعه به پزشکان متخصص در بخش دولتی کاهش پیدا میکند ولی در حقیقت به خاطر مراجعه بیرویه و غیر علمی به پزشک متخصص، در مجموع هزینهای که به نظام سلامت تحمیل میشود، بیشتر است به عبارتی در ظاهر پرداختی از جیب مردم کاهش یافته است اما بیمار به شکل دیگری این هزینهها را میپردازد در مجموع وقتی به مراجعه بیرویه بیمار به پزشک متخصص نگاه کنیم، میبینیم هزینه درمان از جیب جامعه به حوزه سلامت سرازیر میشود. نبود نظام ارجاع موجب شده، بیمار با بروز کوچکترین نشانه بیماری و با این تصور که با مراجعه به پزشک متخصص در بیمارستانهای دولتی هزینه کمتری پرداخت خواهد کرد و به شکل تخصصی علت بیماریاش تشخیص داده خواهد شد نزد متخصص میرود که این مسأله نه تنها بار مراجعات بیمارستانهای دولتی را افزایش داده که هزینه بیشتری را به نظام سلامت وارد میکند. به عنوان مثال بیماری که احساس تنگی نفس میکند با مراجعه به پزشک متخصص باید آزمایشهای مخصوص قلب را انجام دهد که هزینه همین آزمایشها بسیار گران خواهد بود.» دکتر فرقان معتقد است، مراجعه بیمار باید در قالب نظام ارجاع و سطح بندی باشد. آسیب شناسی مراجعه بیرویه و غیر علمی به پزشک متخصص نشان دهنده نبود نظام ارجاع و پزشک خانواده است که البته هزینههای زیادی را به دوش دولت تحمیل میکند.
به اعتقاد او، پزشک عمومی میتواند در برنامه پزشک خانواده حضور پررنگ تری داشته باشد و در دراز مدت سلامت جامعه را تضمین کند وهزینه سلامت را کاهش دهد. مراقبت درست از بیمار توسط پزشک عمومی که در برنامه پزشک خانواده دیده شده است یکی از راهکارهای مراقبت از سلامت مردم و اهمیت به نظام ارجاع است.
پزشک خانواده راهی برای تقویت نظام ارجاع
در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا پزشک عمومی از جایگاه مهمی در نظام سلامت برخوردار است و نقش بسزایی در بخش سلامت و درمان دارد ولی بررسیها و اظهار نظر پزشکان عمومی نشان میدهد نقش این پزشکان در کشورمان همچنان مغفول مانده و شاید استفاده از آنان به عنوان پزشک خانواده بتواند نتیجه بخش باشد زیرا این طرح در کشورهای دیگر موفق بوده است.
دکتر مسعود جوزی مدیر کمیته رسانه انجمن پزشکان عمومی ایران معتقد است، جایگاه پزشکان عمومی در نظام سلامت مشخص نیست و هیچگاه هم مشخص نمیشود مگر اینکه نظام ارجاع بهصورت کامل برقرار شود و تمام سطوح بهداشت و درمان کشور به نحوی برقرار شود که مدیریت سلامت در سطح اول یعنی تشخیص، درمان، پیگیری ارجاع، آموزش و پیشگیری با پزشکان عمومی باشد. جامعه پزشک عمومی باید به اندازهای قوی باشد که بتواند تمام خدمات را به جمعیت ارائه دهد و ازسویی دریافتیشان از نظام سلامت باید به گونهای تأمین شود که هم انگیزه کار را بهصورت پزشک خانواده داشته باشند و زمانی برایشان مهیا شود که بتوانند با تحقیق و مطالعه دانش و علم خود را به روز کنند.
او میگوید: «هماکنون نظام سلامت ما چند بخشی است. یک بخش، پزشکانی هستند که در بخش خصوصی مطب دارند و چون رابطه مالی با بیمار دارند و تعرفههایشان پایین است، مجبور میشوند بین دو تا سه شیفت در روز در مطبها، شیفتهای بیمارستانها و اورژانسها کار کنند تا یک زندگی در حد معمول داشته باشند. اما دسته بعدی پزشکانی هستند که در روستاها فعالیت دارند و تعریفشان به پزشک خانواده نزدیکتر است. خوشبختانه در دولت جدید دریافتیهای این قشر بهبود بسیار قابل توجهی داشته و به وضعیت ۶هزار پزشک عمومی مشغول در روستاها توجه شده است اگرچه هنوز دریافتی پزشکان مقیم در روستاها با آنچه باید باشد تفاوتهای زیادی دارد و اما قشر سوم؛ پزشکان عمومی هستند که در بیمارستانها مشغول به کارند این گروه از پزشکان در مقایسه با پزشکان متخصص و حتی پرستاران و سایر پرسنل از نظر قوانین استخدامی و میزان دریافتی دچار نابرابری و تبعیض زیادی هستند. ضمن اینکه امنیت شغلی پزشکان عمومی در بیمارستانها با ورود پزشکان متخصص اورژانس که وارد بازار کار شدهاند بشدت تهدید میشود در هر حال اجرای طرح پزشک خانواده میتواند شرایط را برای بهکارگیری پزشکان عمومی در سراسر کشور مهیا کند و از سویی هزینههای درمان را تا اندازه قابل توجهی کاهش دهد.» پزشک عمومی دیگری که در استان فارس زندگی میکند هم دل پردردی از شیوه اجرای طرح پزشک خانواده دارد. این پزشک ۳۱ ساله میگوید: «از زمانی که طرح پزشک خانواده شهری در دو استان فارس و مازندران شروع شده وضعیت پزشکان عمومی بهبود قابل توجهی داشته اما در همین دو استان، قراردادهای بیمه معمولی برای پزشکانی که وارد طرح پزشک خانواده شهری نشدهاند، لغو شده است از اینرو برخی از پزشکان عمومی ترجیح میدهند در شرایط فعلی کار پزشکی انجام ندهند.»
باید اشاره کرد که طرح پزشک خانواده در دو استان مازندران و فارس در حال اجرا است و به گفته دکتر ایمانیه، رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز مردم این استان از اجرای این طرح ۱۰۰ میلیارد تومان سود بردهاند. وی معتقد است که درنظام ارجاع بیمار ابتدا باید در موارد غیر اورژانسی در سطح پزشک خانواده، ویزیت و در صورت صلاحدید به متخصص ارجاع داده شود و این کار گذشته از اینکه مراجعه بیدلیل به بیمارستانها و مراکز درمانی را کاهش میدهد مردم هزینه کمتری را در این رابطه متقبل میشوند و اگر اعتبارات و کمبود پزشک عمومی تأمین شود میتوان این طرح را در سایر شهرهای دیگر هم تعمیم داد.
بالا و پایینهای حرفه پزشکان عمومی
بررسیها نشان میدهد که رعایت نشدن نظام ارجاع برای پزشکانی که در شهرهای بزرگ بویژه کلانشهرها فعالیت میکنند رقابت را برای طبابت کردن در تنگنا قرار داده است. در شهرهای کوچک و شهرهایی که با مرکز کشور فاصله دارند وضعیت برای پزشکان عمومی گذشته از نبود برخی از امکانات بهتر از پزشکان دیگر است و با توجه به نبود پزشک متخصص مطبهای پزشکان عمومی مورد استقبال مردم قرار میگیرد.
دکتر احمد عطایی پزشک عمومی که چند سالی است در بندر عباس طبابت میکند از وضعیت پزشکان عمومی در بندرعباس میگوید: «وضعیت اینجا نسبت به شهرهای دیگر به خاطر وسعت و گسترش جمعیت بومی و غیر بومی متفاوت است. معمولاً پزشکان عمومی در کارخانهها مشغول بهکارمی شوند یا اینکه برای خود مطب میزنند و از ساعت ۸ صبح تا ۱۱ شب ۱۰۰تا ۱۵۰مریض را ویزیت میکنند حتی درآمد یک پزشک عمومی به ۸ میلیون در ماه نیز میرسد، البته تعداد مریضها بسته به فصل سال دارد. در بندرعباس نگرش مردم به پزشک عمومی خوب است و به تشخیص آنها اعتماد دارند و اینگونه نیست که مردم همیشه به پزشک متخصص مراجعه کنند. البته باید گفت در بندرعباس دسترسی مردم به متخصص خیلی سخت است، مثلاً اگر بیمار بخواهد از متخصص پوست و زنان نوبت بگیرد باید تا ۲ ماه منتظر باشد و از اینرو استقبال مردم از پزشک متخصص کم میشود و به همین خاطر مردم به پزشک عمومی مراجعه میکنند.»در حالی که برخی از پزشکان در شهرهای کوچک ویزیتهای زیادی دارند ولی در شهرهای بزرگ مثل تهران پزشکان عمومی از درآمد خود هیچ رضایتی ندارند و عنوان میکنند فعالیتهایشان در مطب محدود به ویزیت بیماران قدیمی و تزریقات و بیماریهایی مثل سرماخوردگی است.
دکتر پیمان جعفری، پزشک عمومی که ۲۰سال است در یکی از محلههای جنوبی تهران فعالیت دارد از کاهش مراجعه بیماران به پزشک عمومی ابراز نگرانی میکند و میگوید: «تاکنون وضعمان به این شدت بد نشده بود؛ باور نمیکنید که با مالیات و اجارهای که بابت مطب پرداخت میکنم درآمد نرمالی ندارم. این وضعیت را از هر کدام از دوستانم که در مناطق دیگر تهران مطب دارند پرسو جو کردهام همین نظر را دارند که تعداد مراجعه بیماران بشدت کاهش یافته است. تا ۲ سال پیش روزانه بین ۲۰ تا ۳۰ بیمار به مطبم مراجعه میکردند ولی حال روزی بین ۱۰تا۱۵ بیمار به مطب میآیند که بیشترشان بیماران قدیمی همین محل هستند و برخی هم برای گرفتن فشار یا تزریقات مراجعه میکنند که نشان دهنده وخامت وضعیت پزشکان عمومی است.
به نظرم از زمانی که حضور پزشکان متخصص در بیمارستانهای دولتی افزایش یافته و از طرفی با بالا رفتن کیفیت خدمات در این بیمارستانها به نوعی انتظارات مردم هم بالا رفته به طوری که مردم برای تشخیص یا درمان بیماری خود به طور مستقیم به پزشک متخصص مراجعه میکنند و در واقع نقش پزشک عمومی در این چرخه نادیده گرفته میشود.»
یکی دیگر از پزشکان که نمیخواهد اسمی از وی در این گزارش برده شود عنوان میکند به دلیل کمرنگ شدن نقش پزشکان عمومی در نظام درمان و تزریق پزشکان اورژانس به این بخش که پیش از آن پزشکان عمومی این خدمات را ارائه میدادند بسیاری از پزشکان عمومی بیکار شدهاند و مجبورند در زمینههای دیگر پزشکی فعالیت کنند. وی که خود در یکی از کمپهای ترک اعتیاد فعالیت میکند میافزاید: «برای من سخت است که سالها درس خواندهام و چند سالی هم برای خودم مطب داشتم ولی حالا برای اینکه زحماتم هدر نرود در این کمپ که جایگاه اجتماعیام نیست کار کنم.»
تحول در آموزش طب عمومی
رئیس سازمان نظام پزشکی هم از کم اشتغالی پزشکان عمومی اظهار نگرانی میکند و میگوید: «اینکه هشت هزار پزشک بیکار هستند مانند به قله یخی میماند؛ آنچه ما نگران آن هستیم کم اشتغالی پزشکان عمومی است. در سال ۹۳ اگر بهترین شرایط نظام ارجاع مستقر میشد پیشبینیها آن بود که به ۵۴ هزار پزشک عمومی نیاز است تا به این ترتیب به ازای هر ۱۲۹۰ ایرانی یک پزشک عمومی داشته باشیم، اما اکنون ۷۰ هزار پزشک داریم و هماکنون هم با بحران اشتغال روبهرو هستیم.» علیرضا زالی در حالی از وضعیت اشتغال پزشکان عمومی گلایه میکند که مشکلات پزشکان عمومی از نگاه وزیر بهداشت،درمان و آموزش پزشکی نیز دور نمانده است. دکتر سید حسن هاشمی در دومین همایش جامع پزشکان عمومی برنامههای وزارت بهداشت برای طب عمومی و سلامت ایرانیان را مورد اشاره قرار داد و گفت: «اگر این دولت موفق شود شبکه بهداشتی – درمانی که ۳۰ سال است در سطح روستاها متوقف مانده، کامل کند و رفته رفته به کلانشهرها گسترش دهد، زیرساخت لازم برای نظام ارجاع فراهم میشود. البته فناوری اطلاعات هم سنگبنای نظام ارجاع است که در این زمینه نیز حتی در دو استان فارس و مازندران که برنامه پزشک خانواده در حال اجراست، فراهم نشده است»
هاشمی با تأکید بر آنچه استقرار کامل نظام ارجاع به ۱۰ تا ۱۵ سال زمان نیاز دارد، افزود: «مهم آن است که ریلگذاری و جهتگیری ما در این زمینه صحیح باشد. البته طبیعی است که در آموزش هم باید تغییرات جدی صورت گیرد. آموزش طب عمومی نیز باید متحول شود. به طوری که دوره پزشک عمومی به شکل کنونی میتواند ناقص تلقی شده و دوره پنج سالهای برای آن بگذارند و پس از آن این فارغالتحصیلان به دو گروه تقسیم شوند که یک گروه میتوانند در تخصص طب خانواده، تحصیلات خود را ادامه دهند. برای پزشکان عمومی کنونی نیز میتوان آموزشهایی را در نظر گرفت تا بتوانند در قالب متخصصان خانواده فعالیت کنند.»
حالا وزارت بهداشت عزم خودش را جزم کرده تا با اجرای طرح پزشک خانواده وضعیت پزشکان عمومی را سر و سامان دهد و شرایط فعلی را اصلاح کند.چندی پیش معاون آموزشی وزیر بهداشت در مراسم بازدید از آزمون دستیاری با اشاره به فعالیت پزشکان عمومی گفت: پزشکان عمومی ما در مقایسه با دانش آموختگان کشور افراد باسوادی هستند. اما این به آن معنی نیست که تحولات پزشکی را دنبال نکنیم. پزشک عمومی نیازمند تحولات جدی است و بایدآن را به طرف پزشک خانواده پیش ببریم.
یک پیشنهاد
پزشکان عمومی از وضعیتی که دارند ناراضی هستند. برخی از آنها با این وضعیت دست و پنجه نرم میکنند و برخی هم قید طبابت را زدهاند و به شغلهای دیگری مشغولاند. عدهای به کار ساخت و ساز روی آوردهاند، برخی وارد بازار آزاد و برخی هم….
کارشناسان حوزه بهداشت و درمان اعتقاد دارند با توجه به این وضعیت بهتر است وزارت بهداشت به دنبال راههای جدیدی برای حل این معضل باشد مثلاً یکی از این راه حلها ایجاد کلینیکهای ویژهای است که پزشکان عمومی علاقهمندند با گذراندن دورههای تخصصی ویژهای در رشته مورد نظرشان تحت نظر پزشکان متخصص و فوق تخصص در کلینیکها مشغول به کار شوند با توجه به اینکه یکی از مشکلات جدی کشور در حال حاضر بیماریهای مزمن دیابت، فشار خون، چربی خون است، پزشکان عمومی آموزش دیده میتوانند در کلینیکهای ویژه زیر نظر یک پزشک متخصص خدمات سلامت ارائه دهند تا هم نیاز مردم از نظر تعداد کم پزشک متخصص تأمین شود و از سویی برای پزشک عمومی اشتغال ایجاد شود. باید گفت این تجربه در بیشتر کشورهای پیشرفته جهان در حال انجام است و نتایج بسیار خوبی در پی داشته است.
منتشر شده در روزنامه ایران – دوشنبه ۳۰ شهریور
باسلام.واقعا شلوغی بیمارستانها معزلی شده.هرچقدرکمیت بیشتر بشود کیفیت پایین میاد.واقعا شلوغی باعث میشه نشه وقت لازم رو برای مریض گذاشت.چون به غیر ازدرمانگاه, مریض های بخش واتاق عمل و…هم هست.واقعا خسته کننده وفرسوده کننده هست.