دکتر عباس کامیابی، رییس انجمن پزشکان عمومی ایران
سایت انجمن پزشکان عمومی ایران: شنیدم و رفتم تا قعر خاطرات طبابت:
در کنار دخترکی روستایی، لرزان از تشنجی فرو نخفته، در مسیر شهر نشستهام تا درد بیدارویی را با درماندگی خودم درمان کنم.
دهان بر دهان کشاورزی بینفس گذاشتهام که بیتاب از تحمل بار زندگی تهمانده سموم را سر کشیده تا من شریک نفسهای خانواده مبهوتش شوم.
با خانوادهام در هوای سفری خوش از کنار سانحهای میگذرم که نهیبی مرا بازمیگرداند. کنار بروید من پزشکم، و برق چاره در جمع بیچاره میدرخشد.
از سر خستگی نیمهشب در گوشهای خوابیدهام که لگدی بیطاقت بر در میکوبد که: چند صباحی فرزندم بیمار شده و خواب از سر ما ربوده.
➖
آن روز که بهاقتضای قانون به کورهدهی فرستاده شدم تا قسط بیتالمال را بپردازم، موجودی اندک دارو و نگاه بیماران به دست این پزشک جوان، در تناقضی عجیب بود.
اولین طبابت بیمارستانیام- چند بیمار در حال احتضار- جان سپردند و پی بردم که در این مشیت واسطهام. من درس مذهب را در بطن طبابت آموختم، نه در کلاس و حجره.
➖
عجب که هر چه میکاوم جز رنج و عشق نمیبینم. کسر شانی در کار نبود؛ که بنا به همت، جای کمبود دیگران را جبران میکردیم- چون حمل کوزه شراب بهحکم شمس از میانه بازار- که بفهمیم شان و عزت از بارگاه تعالی است.
تجربه مرگ آموختن آسانی نبود. حتی در چادر همجوار گورستان زلزله بم، جستجوگر حیات بودیم که مبادا در این شتابزدگی زندهای را از سر نسیان به خاک بسپاریم.
➖
آقای رییسجمهور، من سوگند خود را با ذوق و شعف و در مجلسی باصفا از یاران راه، پیش روی مقربین و اساتید خود یاد کردم، بیحضور سیاست و بینیاز از قضاوت. من درد مردم را چشیدهام، اسرار مردم را به جان شنیدهام. جایی رفتم که نقصان حکما آشکار بود اما نانونمک قدرشناسی مردم را خوردم و قناعت کردم به معیشتی که بیخبران حیرانند.
آقای رییسجمهور، کلام بیدردی حیرانم میکند اما متنفر نمیشوم. زبان سیاست را نمیدانم اما در جناح عوام زندگی کردهام. صفا و سادگیشان را خوب میشناسم. رایشان را نجستهام اما قدرشان را شناختهام. معنای «ولینعمت» را از خودشان یاد گرفتهام.
➖
اما اینک سکوت را شایسته خود نمیدانم که از حکمت دور است.
آموزش دیدهام که علت درد را جستجو کنم و بر علت دوا کنم. من یک هموطن هستم؛ مرجعی برای مردم.
مدتها در عجب بودم از ناسپاسیهای نظمیافتهای که میتازد، نه بر طراران که بر ملجای دردمندان.
بسیار طول کشید تا طبیبان به بدنه سیاست آگاه شوند و دردش را بشناسند.
البته علت را بسیار پیش از این، مولا علی (ع) یافته بود:
«مردم به امیران خود مانندهترند تا به پدران خود.»
و نوشیروان عادل نیز گفته بود:
«بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است. هر که آمد بر او مزیدی کرد تا بدین غایت رسید.»